یا
زان باده که در میکده ی عشق فروشند ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش
(همان: ۱۷۸)
« ممکن است بعضی بگویند این مِی عشق، مِی عارفانه ی معنوی است. در پاسخ باید گفت چنین بادهای با ماه رمضان، کمال توافق و تناسب را دارد، در این صورت چرا می گوید « گرچه ماه رمضانست… » یا « گو رمضان باش » ». (خرّمشاهی، ۱۳۷۲: ۵۸۳)
در این که باده ای که حافظ در رمضان می نوشد، باده ی عرفانی است، هیچ شکّی نیست. حافظ توضیح می دهد که آن شرابی را می خواهم که وقتی هر خامی آن را بخورد، پخته می شود یا آن شرابی را طالبم که در میکده آن هم نه هر میکده ای، بلکه در میکده ی عشق می فروشند. میکده ای که حافظ معتقد است:
بیا به میکده حافظ که بر تو عرضه کنم هزار صف ز دعاهای مستجاب زده
(دیوان حافظ،۱۳۸۹: ۲۷۱)
و میکده ای که در آن هزاران دعا مستجاب می شود. حافظ در مورد شراب دلخواه خود به روشنی توضیح می دهد ولی این که چرا تأکید می کند هر چند رمضان است، بیاور، دلیل این مدعا نکته ی لطیفی است و آن این که حافظ می خواهد حساب خود را از متشرعین ریاکار مقدّس مآب جدا سازد. آنان که روزه و رمضان را نیز فدای اهداف پلید خود می کنند. مگر می شود که حرام خدا را در ماه هایی برای خود حلال کرد و فقط به صرف رمضان و روزه آن را ترک کرد. حافظ می گوید من باده می نوشم، بادهای که هر ۱۲ ماه سال نوشیدن آن مجاز است. حافظ می گوید تا انسان عاشق نباشد ثوابی از روزه (آن هم روزه ی آن چنانی) نخواهد داشت :
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
ثواب روزه و حج قبول آنکس برد که خاک میکده عشق را زیارت کرد
(همان: ۸۸)
به شواهد ابیات حافظ می توان دریافت که در عصر حافظ سه ماه که البتّه یکی از آن ماه ها رمضان بوده است، شراب خواری تعطیل می شد و ۹ ماه دیگر مخفیانه شراب خواری متداول بوده است. حافظ درصدد انتقاد از این عملکرد معاصران خویش است. او با دیدی انتقادی و اصلاح طلبانه که تمسخری ظریف و دقیق نیز با آن همراه است، می گوید:
نگویمت که همه ساله مِی پرستی کن سه ماه مِی خور و نه ماه پارسا می باش
(همان: ۱۷۹)
در عصر حافظ کاملاً نقطه عکس این قضیه بوده است و حال هدف شاعر این است که ۹ ماه شراب نوشی را به ۳ ماه تقلیل دهد یعنی آن سه ماهی که نمی خورند، بنوشند و ۹ ماه را پارسایی کنند. لااقل در این حالت ۶ ماه بیش تر پاک هستند. آیا این غیر از تمسخر چیز دیگری می تواند باشد؟!
علاوه بر داشتن دید انتقادی شاعر در زمینه ماه مبارک رمضان، ابیاتی داریم که در آن حافظ بر تکریم ماه مبارک و روزه تأکید دارد:
روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی
(همان: ۳۰۱)
روزه را به عنوان مهمان عزیز معرفی می کند و در جایی دیگر ناراحتی خود را از غارت ماه رمضان ابراز می کند:
بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد هلال عید به دور قدح اشارت کرد
(همان: ۸۸)
فلک چون ترکی خوان روزه را غارت نمود. حافظ چنین خوانی را دوست دارد چون پر برکت است و کریمانه و این که تعبیر غارت را چرا استعمال کرده است؟ چون معتقد است که با دیدن هلال عید دوباره شراب خواری آغاز می شود. گویا شکل ماه نو، دوباره شراب نوشی را به یاد همه می اندازد:
همینکه ساغر زرین خور نهاد گردید هلال عید به دور قدح اشارت کرد
(همان: ۸۸)
«… هلال نودمیده ی عید فطر که شباهت فراوانی به دایره ی اطراف قدح یعنی لبه ی متدیر آن دارد». (خرّمشاهی، ۱۳۷۲: ۵۳۸)
خرّمشاهی معتقد است که حافظ از روزه به طنز یاد می کند و از پایان یافتن ماه رمضان به شادی یاد می کند در حالی که کاملاً برعکس است:
حافظ چو رفت روزه و گل نیز می رود ناچار باده نوش که از دست رفت کار
(دیوان حافظ،۱۳۸۹: ۱۶۲)
و این که حافظ در چند بیت قبل که آورده شد، تعبیر خوان به کار برده است، خود خرّمشاهی معتقد است که « خوان » همان رسم خوان یغماست و خوان یغما « کنایه از خوانی باشد که کریمان بگسترانند و صدای عام در دهند و معنی آن خوان تاراج است. چه یغما به معنای تاراج باشد ».
پس چگونه ممکن است که حافظ از رفتن ماه رمضان خوشحال باشد در حالی که معتقد است فلک آن را غارت کرده است یا زمانی که می گوید:
وقت عزیز رفت بیا تا قضا کنیم عمری که بی حضور صراحی و جام رفت
(همان: ۵۹)
بی انصافی است اگر بگوییم که حافظ نگران باده نوشی خودش است.
« خالی از طنز نیست که به تقلید از سنتی که درباره ی قضای عبادات فوت شده ـ نظیر نماز ـ هست، می خواهد که قضای چند گاه پارسایی و مِی نخوردن به مناسب ماه رمضان را به جای آورد ». (خرّمشاهی ، ۱۳۷۲: ۴۰۲)
در حالی که می دانیم حافظ برای شراب نوشی در رمضان منعی نمی بیند. او می گوید در شب قدر هم اگر شراب نوشیده ام، عیبی ندارد:
در شب قدر ار صبوحی کرده ام عیبم مکن سر خوش آمد یار و جامی در کنار طاق بود
(دیوان حافظ،۱۳۸۹ : ۱۳۶)
پس چگونه می توان ادعا داشت که حافظ می خواهد قضای شراب نخوردن خود را ادا کند. حافظ نگران از دست رفتن روزهای ارزشمندی است که پشت سر هم می آیند و می روند و انسان غافل بی آن که نصیبی از آن ببرد، آن را هدر می دهد. دید انتقادی حافظ نسبت به دین داری مقطعی متشرعین عصر در آنجا که می گوید:
نوبه ی زهد فروشان گران جان بگذشت (همان: ۱۸)
بیشتر آشکار می شود. حرف دل حافظ این است که چنین اشخاصی اگر شراب بخورند، گواراتر است تا این که بخواهند زهدفروشی کرده و دیگران را نیز گمراه کنند. لااقل با شراب نوشی آشکار فقط خود را به تباهی کشانده اند در صورتی که با ریاکاری و عملکرد بد دینی یک گروه و حتّی شاید یک ملّت را به تباهی بکشانند:
باده نوشی که درو روی و ریائی نبود بهتر از زهد فروشی که درو روی و ریاست
(همان: ۱۸)
شراب نوشی بهتر از زهد فروشی است البّته برای آن زاهدی که فقط ماه رمضان از خوردن شراب امتناع می ورزد. حرف دل حافظ این است که یک انسان رند و لاابالی علناً شراب خواری کند، عیبی است که خللی به دیگران وارد نمی کند البتّه در قیاس با زاهدی که می داند شراب بد است و مخفیانه می نوشد و دیگران هم می دانند و رمضان نمی نوشد و این نوع شراب نوشی عیبی است که در دین خلل ایجاد می کند. بنابراین به چنین اشخاصی می گوید که:
چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم (همان: ۱۸)
شراب بخور زیرا فقط (من و تو) هستیم و ملّتی پشت سر ما نیستند که گمراه شوند ولی در عین حال حافظ اذعان می دارد که خود نه چون لاابالیان شراب می نوشد که عیبی است نشانه ی بی خردی و خطا است و نه چون زُهاد می نوشد که نفاق و ریا است و خلل ایجاد می کند.
ما نه مردان ریائیم و حریفان نفاق آن که او عامل سرّ است بدین حال گواست
(همان: ۱۸)
و خدا را هم شاهد می گیرد.
۴ـ۱ـ۱ـ۱ـ۳. معاد