طبیعی می باشد. دروازه ی راه یابی به قلب قاره ی آسیا و وسعت و پهناوری بخش دیگری از ویژگی های کشور سودان به شمار می رود. همین امر سبب شده بود که استعمارگران چشم طمع به این کشور بدوزند. ( فرامرز یاوری ، بی تا ، ص ۱۴۲ )
۲ – ۱ – ۳ – ۲ – شمال و جنوب سودان
مهمترین مسئله یکپارچه سازی سودان از ناهماهنگی فرهنـگی و نـژادی آن منتـج مـی شـود.
گرچه شمال به طور اصولی عربی است ، ولی جنوب جزء آفریقای سیاه قرار گرفته است.
جمعیت به ۵۷۲ قبیله که به ۲۶ زبان عمده و ده ها لهجه تکلـم می کننـد ، تقسیـم می شـود .
عرب ها که بزرگترین گروه را تشکیل می دهند ، در حدود ۴۰ درصد کل جمعیت را شامل می شوند. تفاوتهای زبانی و نژادی با یک شکاف بزرگ مذهبی ترکیب می شود. شمالی ها مسلمان هستند و جنوبی ها از دو گروه مسیحی و روح پرست به وجود آمده اند.
به علت وضع طبیعی سودان ، سودان شمالی و جنوبی از تجربه های تاریخی جداگانه برخـوردار
بوده اند و توجیهات فضایی آنها هم متفاوت بوده است. در حالی که مناسبات فرهنگی اقتصادی و سیاسی شمال با خاور میانه و منطقه مدیترانه بوده ، تماس جنوب با آفریقای سیاه بوده است. کنش متقابل بین دو بخش تا دهه ۱۸۴۰ ، زمانی که عربها و سایر بیگانگان به منظور استثمار به داخل منطقه ساد نفوذ کرده و شروع به خارج کردن برده و عاج نمودند ، ناچیز بود.
انگلیسی ها که کشور را از ۱۸۹۹ تا ۱۹۵۶ تحت تسلط داشتنـد ، طرفـدار روش غیـر مستقـیم
بودند و تا ۱۹۴۷ با شمال و جنوب به صورت واحدهای کاملاً مجزا برخورد می کردند. برای سالیان دراز ، آنها فعالانه مانع از کنش متقابل بین دو ناحیه شدند. آنها ، همچنین ، با تشویق کوششهای تبشیری مسیحی و اتخاذ زبان انگلیسی به عنوان زبان رسمی فواصل فرهنگی و اجتماعی را وسعت بخشیدند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
انگلیسی ها برای توسعه اقتصادی یا اجتماعی جنـوب ، کـار چنـدانی نکـردند. در اواسـط دهـه
۱۹۴۰ ، از ۵۱۴ محصل مدارس متوسطه سودان ، ۴۸۳ نفر از شمالی ترین استانها آمده بودند. حتی در زمان استقلال ، در ۱۹۵۶ ، ۸۸ درصد همه دیپلمه های متوسطه ، شمالی بودند. این دو نتیجه عمده در برداشت : اول اینکه ، تعداد کمی از جنوبی ها می توانستند در ادارات محلی استخدام شوند به این ترتیب ، بعد از استقلال کلیه پستهای خالی انگلیسی ها به عربها داده می شد. دوم ، جنوب فاقد هر نوع تحصیل کرده ی محلی بود و به این ترتیب در سطح ملی ، عرب ها بودند که می توانستند حیات سیاسی ، اقتصادی ، نظامی و فرهنگی را به انحصار خود درآورند. جنوبی های سیاه احساس عدم حضور و فراموش شدگی می کردند. حکومت مرکزی هم در برنامه های عمرانی بعد از استقلال ، کلیه سرمایه گذاری ها را در شمال متمرکز کرد و با وسیع کردن تفاوتهای ناحیه ای به انزجار سیاه پوستان دامن زد.
( درایسدل ، ۱۳۶۹ هـ . ش ، ص ۲۹۱ )
تاریخ کشمکشهای جنوب سودان از آغاز ، به جریان سیاست ملی در خرطوم وابسته بوده اسـت.
نخستین رژیم پارلمانی و دولت نظامی پس از آن ، در عین حمایت لفظی از نظریه خود مختاری محدود در جنوب ، هرگز دستخوش تغییر فکر اساسی ، که لازمه عملی ساختن آن نظریه است ، نشده بودند. آنها نه تنها به حفظ تمامیت ارضی معتقد بودند ، بلکه عقیده داشتند که آینده سودان به منزله بخشی از « خاور میانه مسلمان » است.
رئیس جمهور نمیری دریافت که جنگ بین شمال و جنـوب ، بـر باد دادن منابـع مالـی انـدک
سودان است و جنگی بی معنی است که هیچ یک از دو طرف نمی تواند برنده آن باشد. لذا باید به سمت وحدت رفت که در پی آن خودمختاری هایی نیز به جنوب داده شد که موجودیت کشور را استحکام بخشید. ( هالت ، ۱۳۶۶ هـ . ش ، ص ۲۲۰ )
۲ – ۱ – ۳ – ۳ – قبایل موجود در سودان
قبیله در آفریقا نقش بسیاری در ساختار اکثر دولتهای آفریقایی دارد و کشور سودان نیـز از این
اصل مستثنی نیست و قبیله پرستی همچون شعله ور کننده جنگ و درگیری در استان های جنوبی سودان بوده و همچنین باعث جنگهایی میان دو قبیله « الثور » و « الرزیقات » در سال ۱۹۶۶ و دو قبیله « الرزیقات » و « العالیه » در سال ۱۹۶۷ گردید. جنگ و کشتاری که قربانیان بسیاری را در پی داشت.
تعداد قبایل ساکن در سودان حدود ۵۹۷ قبیله بزرگ و کوچک است که ریشه تمام آنـها به ۵۶
مجموعه باز می گردد. گسترده ی وسیع این قبایل و نبودن وسایل ارتباطی و مواصلاتی و چندگانگی و خشونت طبیعت زیستی ، زمینه را برای رشد منش و عصبیت های قبیله ای فراهم ساخته است. « ترکیب مذهبی » در سودان عبارتست از ؛ ۸۰ تا ۸۵ درصد جمعیت را مسلمانان تشکیل می دهند ، ۳ درصد جمعیت مسیحی و بقیه بت پرست می باشند. مسیحیان و بت پرستان در جنوب این کشور مستقرند و در جنوب سودان ۶۵ درصد از جمعیت را بت پرستان ، ۱۸ درصد مسلمانان و ۱۷ درصد را مسیحیان تشکیل می دهند.
تعصب و وابستگی قبیله ای در سودان تا آنجا ریشه دوانده است که هر قبیله برای متمایز کردن
افراد قبیله از دیگران با ابزارهای بُرنده و تیز نشانه ی ویژه ی قبیله را بر چهره افراد و وابستگان به خود حک می کنند ، که محو نمودن این نشانه به هیچ عنوان ممکن نیست و با این نشانه افراد قبیله همدیگر را می شناسند. ( این سنت در عضر حاضر تا حدودی از بین رفته است ).
ادبیات و هنر سودان ، ادبیاتی است که سرشار از روح و سنتهای قبیله ای است ، به طور کلی با
نظری ژرف و عمیق به تاریخ سودان در می یابیم که قبیله یکی از مهمترین عوامل حرکت تاریخ در سودان به شمار می آید.
استعمارگران انگلیسی از این حقیقت بهره برداری بایسته ای انجام دادنـد و از قبیـله به عنـوان
کانال و اهرم فشار جهت نفوذ و گسترش سلطه و بهره برداری از آن در راستای منافع خود ، سود جستند. ( الطیب ، بی تا ، ص ۷۵ – ۷۸ )
قبایل معروف و بزرگ سودان
قبایل جنوب : دینکا ، دینکالیط ، الباری ، زاندی ، نویر ، شلک و انواک می باشند.
قبایل شمال : نوبیون ، بجا ، حدندوه ، بشاریون ، امـرأر ، بنی عامـر ، خـور قمـر ، مسـالیت ،
فلاته ، برنی ، زعاوه.
ساکنان شمال سـودان از نظـر وضعیـت اجتمـاعی ، تحصیـلات و شغلـی نسبـت بـه جنـوبیـها
پیشـرفته تر می باشند و معمولاً زمامداران حکومت مرکزی از عناصر شمالی می باشند. از جنوبیها به عنوان کارگران ساده بهره برداری می شود و نسبت بالای بی سوادی و عقب ماندگی در میان جنوبیها ، پراکندگی جمعیت ، مشکلات ناشی از ارتباطات ، غلبه زبانهای بومی و تحریک کشورهای استعمارگر همچون انگلیس در گذشته و استکبار جهانی درحال حاضر برای جدایی جنوب از شمال را می توان از عوامل این عقب ماندگی دانست. ( همان ، بی تا ، ص ۹۰ )
اقدامات انگلستان در مقابل قبایل
از اقدامات انگلستان برای جدا نمودن منطقه جنوب از شمال ، اعلام جنـوب به عنـوان مناطـق
بسته می باشد و این اقدام در راستای مبارزه با اسلام و زبان عربی و ایجاد اداره محلی برای جنوب انجام شده است و سیاست آموزش ویژه از دیگر اقدامات این کشور می باشد.
انگلستان نقشه خود را در سودان و به ویژه جنوب آن بر سه محور استوار کرد که تاکنون کـم و
بیش توسط قدرتهای خارجی به شیوه های متفاوت اعمال می شود ، سه محور فوق عبارتست از :
۱. سیاسی : جدا کردن جنوب از نظر اداری از کل سودان و اجرای سیاستی استعمارگرانه در این منطقه ، متفاوت با دیگر مناطق.
۲. مذهبی : دادن آزادی عمل به هیأتهای تبلیغی مسیحی و در اختیار گذاردن امکانات برای آنها و تحریک رؤسای قبایل بت پرست در جنوب جهت قتل عام مسلمانان ساکن در جنوب.
۳. فرهنگی : تحصیل زبان انگلیسی بر تمام بخشهای جنوب به عنوان زبان رسمی در ادارات و آموزش و پرورش و فعالیتهای مسیحی.
بنابراین به این شکل انگلستان مشکل جنوب را در درون سـودان بـه وجـود آورد و بـا اقدامـات
بعدی موفق شد که این مشکل را هرچه بیشتر توسعه و گسترش دهد. ( ملکی ، بی تا ، ص ۱۱۵ )
۲ – ۱ – ۴ – جغرافیای سیاسی سودان
سودان وسیع ترین کشور آفریقایی و عربی است کـه با ۹ کشـور آفریقـایی عـربی و غیـر عـربی
( مصرلیبی ، چاد ، زئیر ، آفریقای مرکزی ، کینا ، اتیوپی و اریتره ) هم مرز می باشد.
این کشور همچون گذرگاهی ارتباطی ، شمال آفریقا را به جنوب آن پیوند می زنـد . در صورتـی
که سودان در چنین موقعیت استراتژیکی ؛ نبود دو بخش قاره سیاه « شمال و جنوب » توسط صحرایی گسترده ولم یزرع از هم جدا می شد. موقعیت میانه و رابط سودان در قاره سیاه ، این کشور را همچون پل ارتباطی و مرکزیتی برای گسترش فرهنگ اسلامی به جنوب این قاره تبدیل کرده است.
کشور سودان بر کناره دریای سرخ واقع شده است و موقعیت استراتـژیک و مهـم ایـن دریـا بـر
اهمیت این کشور در صحنه بین المللی افزوده است. از طرفی سودان روابط تاریخی خود را با شرق اسلامی و به ویژه جزیره العرب از طریق همین دریا برقرار کرده است.( طلایه ، بی تا ،ص ۴ – ۵ )
این کشور یک میلیون مایل مربعی ، سرزمیـن وسیعـی اسـت که در آن ۵۹۷ قبیـله و بیـش از
۲۰۰ زبان و گویش محلی وجود دارد که نمایانگر عدم انسجام و نداشتن وحدت ملی در این سرزمین است ، لذا تنها رابط و پیوند دهنده و مشخصه وحدت این سرزمین ، اسلام و زبان عربی است.
سرزمین سودان مسکن اقوام مختلفی بوده و آنان تمدن هایی در این منطقه به وجود آوردند که