فرد سلسله مراتبی هدفها را به صورت مراتبی تنظیم می کند. نیاز به اولویت هدفها را درک می نمایند(خوئینی،۱۳۸۴،ص۳۷). و توجه خود را بین چند تکلیف اولویت بندی شده توزیع می کند(آقا یوسفی و شریف،۱۳۸۹،ص۸۷).
افرادی که این سبک را دارند با شناخت به اینکه همه اهداف نمی توانند به خوبی یکسان پرورده شوند و نیز برخی از اهداف مهم تر از اهداف دیگر؛ تمایل دارند متناسب با مشکلات داشته باشند؛ دوست دارند در جهت به دست آوردن هدف های چندگانه در زمان معین کار کنند اما ممکن است نسبت به اولویت بندی کارها بی میل باشد. معتقدند که هدف وسیله را توجیه نمی کند؛ اهداف مختلف را قابل قبول در نظر می گیرند, اما هنگامی که اولویت ها به هم نزدیک شوند و امکان تشکیل سلسه مراتب از بین برود, دچار مشکل می شوند؛ در جستجوی پیچیدگی اند و درک خوبی از اولویت ها دارند؛ خودآگاه, بردبار و نسبتا انعطاف پذیرند؛ معمولا قاطع اند, مگر اینکه اولویت ها جانشین تصمیمات و اعمال شوند. در حل مسائل و تصمیم گیری منظم اند(مهدوی شکیب,۱۳۹۰,ص۱۹و۲۰).
۲-۶-۵- سبک آزاداندیش
افراد آزاداندیش از انجام تکالیفی لذت می برند که تازگی و ابهام دارد( سلگی، ۱۳۹۰،ص۵۱۸). افراد آزاداندیش، گرایش دارند برتر از قوانین و برنامه های موجود فکر کنند و به دنبال حداکثر تغییرند و معمولا در پی موقعیتهای مبهم و پر خطر هستند(رضوی،۱۳۸۴،ص۸۹). و با آداب و رسوم مخالف اند(امیدوار و حسین چاری،۱۳۸۷،ص۵۰).
افراد سبک آزاداندیش دوست دارند پیشرو باشند. آنها در جستجوی موقعیت های پیچیده و ناآشنا هستند و یا حداقل در مواجهه با چنین موفقیت هایی احساس ناراحتی نمی کنند و ترجیح می دهند در زندگی و کارشان حدودی از مسایل و موارد جدید و ناآشنا وجود داشته باشد(استرنبرگ,۱۳۸۰,ص۱۱۷). افرادی که این سبک را دارند, اغلب در کارهایی که تازگی داشته و قابل توجه هستند درگیر هستند(زانگ و استرنبرگ,۲۰۰۲).
۲-۷- ضرورت توجه به سبک های تفکر
استرنبرگ و کریگورنکو معتقدند که مطالعه و شناخت سبک های تفکر به دلایل زیر با اهمیت هستند.
-
- بین مطالعه شخصیت و شناخت پلی ایجاد می شود.
-
-
-
- برای پیش بینی موفقیت های فردی و شغلی در موقعیت های آموزشی مفید و ضروری هستند.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
-
-
-
- برای پیش بینی انتخاب های شغلی و موفقیت شغلی و مهم و ضروری هستند( اسدخانی,۱۳۹۱ ,ص۲۸).
۲-۸- اصول مطالعه سبک تفکر
۱۵نکته اساسی جهت درک سبک های تفکر عبارتند از:
۱-سبک های تفکر، توانایی نیستند بلکه برای به کارگیری توانایی هستند.
۲-همنوایی بین سبک های تفکر و توانایی ها یک نیروی افزایشی ایجاد می کند که بسیار افزون تر از مجموعه اجراء آن است.
۳-انتخاب زندگی مستلزم تناسب بین سبک های تفکر و توانایی هاست.
۴-انسان ها دارای الگو های متعدد سبک های تفکر هستند.
۵-سبک های تفکر در موقعیت های مختلف متفاوت هستند.
۶-پایداری در سبک های تفکری که افراد ترجیح می دهند، متفاوت هستند.
۷-افراد در انعطاف پذیری نسبت به سبک های تفکر خود متفاوت هستند.
۸-سبک های تفکر دارای ویژگی “جامعه پذیری"می باشد.
۹-سبک های تفکر در طول زندگی تغییر می کنند.
۱۰-سبک های تفکر قابل ” اندازه گیری ” هستند.
۱۱-سبک های تفکر “قابل آموزش"هستند.
۱۲- ارزش گذاری سبک های تفکر در بعد زمان، نسبی است.
۱۳- ارزش گذاری سبک ها از نظر بعد مکانی امری نسبی است
۱۴- درستی و نادرستی سبک های تفکر امری نسبی است .
۱۵- تناسب بین سبک تفکر و سطوح مختلف توانایی ،امری پیچیده است (میرزایی،۱۳۸۷،ص۳۹).
۲-۹- عوامل موثر تحول در سبک تفکر
۲-۹-۱- فرهنگ
اولین عاملی که در تحول سبک های تفکر و یادگیری, فرهنگ است(هیز و مور[۱۲],۱۹۹۷). بعضی فرهنگ ها به بعضی از سبک های تفکر بیشتر اهمیت می دهند. برای مثال در در آمریکای شمالی بیشتر تاکید روی نوآوری و ایجاد فرصتهای مناسب باعث می گردد که سبک های قانونگذار و آزاداندیش حداقل در میان بزرگسالان اهمیت بیشتری داشته باشد. جوامع دیگر مانند ژاپن با توجه به تاکید شان بر حفظ سنتها و همنوایی و همرنگی جامعه, احتمالا بیشتر روی سبک های تفکر اجرایی و محافظه کارانه تاکید دارند. جامعه ای که بر همنوایی و آداب و رسوم و سنن تاکید دارد, دچار ایستایی می شود. زیرا اعضاء خود را به این نوع سبک های تفکر وادار می کند و در برخی از فرهنگ ها به کودکان از سالهای اولیه آموزش می دهند که در مورد اعتقادات مذهبی و حکومت سوال نکنند. برای مثال در کشور کره جنوبی و چین نتیجعه سوال کردم درباره حاکمیت, حبس و زندان است.
به اعتقاد استرنبرگ سبکهای تفکر همان مواردی است که به آن اهمیت داده می شود. بعضی گروه ها تفکر ابداعی آزاداندیشانه را تشویق می کنند که باعث خلق تفکر خلاق و منجر به اخذ جایزه در زمینه دستاوردهای خلاق می شود.
فرد گرایی- جمع گرایی متغییر دیگری است که در بین فرهنگ ها مختلف متفاوت است این متغییر به عنوان عامل اصلی در درک تفاوتهای مهم در ارزشهای بین فرهنگ ها کاربرد وسیعی دارد. اعضاء فرهنگهای فردگرا خود را دارای وجودی مستقل و مجزا از دیگران فرض می کنند اعضاء فرهنگهای جمع گرا خود را در مقابل با دیگران می بینند, در این فرهنگ ها افراد اهمیت زیادی برای تقشهای کنش اجتماعی که فرد را به گروه بزرگتر مرتبط می سازد, قائلند. افراد جمع گرا معتقدند که باید نیازهایشان با آنچه برای دیگران اهمیت دارد, همسو باشد, فرد جمع گرا برای رسیدن به خود کنترلی به سوی دیگران سوق می یابد و در قبال موفقیتهای دیگران مسب اعتبار می کند و از شکست آنان احساس گناه می کنند, افرادی که در فرهنگهای فردگرا زندگی می کنند, این ویژگی ها را کمتر بروز می دهند( استرنبرگ, ,۱۳۸۰, ص۱۴۷و۱۴۸).
۲-۹-۲- جنسیت
دومین متغییری که به صورت بالقوه در سبک های تفکر نقش دارد, جنسیت است. افراد طوری که تصور می شوند باید باشند تربیت می شوند و براساس تصورات خودمان با آن ها رابطه برقرار می کنیم نه براساس واقعیت.
صفات نشانگر تفاوت در سبک هایی است که ما آن را در مردها بیشتر از زنان تقویت می کنیم, به طور خاص مردها بیشتر برای سبک تفکر قانونگذار, درون گرا و آزاداندیش تشویق می شوند. آنچه که به عنوان رفتار مطلوب یا حداقل رفتار قابل قبول می تواند در نظر گرفته شود, در زنان و مردان متفاوت است.این دلیل غیر رسمی و خوب برای این حقیقت است. از لحاظ تفکر اجرایی زنان و مردان خود را با انتظارات متفاوتی روبرو می بینند.
در برخی از سازمانها, زنانی که شایستگی بالایی داشته باشند برای ارتفاء مرتبه نادیده گرفته می شوند. تفاوت های موجود بین سبک تفکر زنان و مردان به ترتیب اجتماعی آنان در فرهنگی که در آن متولد شده اند بر می گردد. بدین ترتیب که افراد کمتر از آن آگاه هستند, به عنوان مثال از هنگام کودکی رفتار با پسران و دختران متفاوت است. چنین مواردی نشان دهنده سیستم ارزشی متفاوت در مورد تشویق دو جنس است (استرنبرگ,۱۳۸۰ ,صص۱۴۹-۱۵۱).
یافته های پژوهش امیدوار و چاری (۲۰۰۸)به منظور بررسی سبک های تفکر در دانشجویان نشان داد که در بین سبک های تفکر, تنها در سبک قانونی بر حسب جنسیت تفاوت معنی داری وجود دارد اما یافته های پژوهش جهانشاهی و ابراهیمی قوام (۲۰۰۶) که به بررسی رابطه بین سبک تفکر با متغییرهایی چون جنسیت و میزان تحصیلات پرداخته بودند, نشان داد که بین جنسیت و سبک های تفکر احرایی, قضایی, جزیی,کلی, محافظه کارانه و همچنین بین سطح تحصیلات با سبک تفکر قانونی رابطه معناداری وجود دارد. نتایج پورکیانی و شاهیلو (۲۰۱۰) هم که به بررسی سبک تفکر مدیران مدارس پرداخته بودند نشان داد که بین سبک های تفکر مدیران بر حسب سطح تحصیلات تفاوت معناداری وجود دارد.اما بین سبک های تفکر بر حسب جنسیت و سابقه ی خدمت تفاوت معنی داری مشاهده نشد(جلایر,۱۳۹۱,ص۴۸).
۲-۹-۳- سن
سومین متغییر سن است. قانونگذارانه معمولا از سنین نوباوگی و پیش دبستانی پرورش می یابد. این ویژگی جهت پرورش خلاقیت به طور نسبتا آزاد و سازمان نایافته در مراحل پیش دبستانی و در محیط خانه انجام می شود. زمانی که کودکان مدرسه را آغاز میکنند, دوره پرورش قانونگذارای به شدت محدود می شود. از کودکان انتظار می رود که خود را با ارزشهای شکل گرفته در مدرسه هماهنگ کنند. دوران انتخاب موقعیت پیش دبستانی که در آن کودک انتخاب می کرد که چه کاری را چطور انجام دهد, به سر می آید. بعضی وقت ها میگوییم که کودکان در مدارس خلاقیت خود را از دست می دهند. در واقع آنچه آنها از دست می دهند سبک تفکری است که عملکرد خلاق را به وجود می آورد برای مثال مقالات ارائه شده و طرح های پیشنهادی از سوی محققان سالهای آخر مانند طرح های افرادی که در سال اول هستند به یک شیوه بررسی نمی شوند.
در واقع تفاوتها مربوط به شایستگی افراد نیست بلکه مستقیما به موارد مختلفی مربوط می شود که در شغل مورد نظر مورد توجه قرار می گیرد.ولی رفته رفته ممکن است در کوتاه مدت, متفاوت باشد برای مثال کاری که دارای قانونمندی و آزادی زیادی است, در بدو امر ممکن است مورد پذیرش افراد قرار نگیرد. ولی رفته رفته ممکن است تبدیل به شغلی شود که ماهیت آن تغییر کرده و بیشترین پاداشها را دریافت می کند (استرنبرگ,۱۳۸۰, ص۱۵۲-۱۵۴).
۲-۹-۴- سبک های تفکر والدین
چهارمین متغییر سبک های تفکر والدین است آنچه مورد توجه و تشویق والدین قرار می گیرد, احتمالا در سبک های تفکر فرزندان منعکس می شود. آموزشهای مذهبی بیشتر از طریق والدین به فرزندان ارائه می شود و کمتر خود بچه ها آن را دنبال می کنند والدین می توانند بر رشد شیوه تفکر کودکان موثر باشند. برخی مذاهب با توجه به تجربه جهان امروز سوال کردن و مواجه شدن با مسائل را نسبت به سایر مذاهب تشویق می کنند ( استرنبرگ,۱۳۸۰,صص ۱۵۴و۱۵۵).
خانواده نخستین پایگاهی است که پیوند بین کودک و محیط اطراف او را به وجود می آورد.کودک در خانواده پندارهای اولیه را فرا می گیرد و از لحاظ ذهنی رشد می یابد, شیوه های سخن گفتن را می آموزد, و سرانجام نگرش هایش شکل میگیرد. بر سبک های تفکر فرزندان اثر گذار باشد(جلایر,۱۳۹۱,ص۳۸).