در آفاقش به پروازند هر سو پیک های مرگ »
(اخوان ثالث، ۱۰۹:۱۳۸۷).
دنیای جدید برای شاعر، شکل دهنده طمع ورزی ها و نابهنجاری ها در سطح روابط انسانی است، به همین علت او ابزار محبت های ظاهری را به درخشش چشم گرگ تشبیه می کند و از طیف ساده دلان می خواهد تا به درک شرایط موجود نائل آیند و همواره هشیار باشند:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
« مبادا چشم خود بر هم گذاری
نه چشم اختر است، این چشم گرگ است»
(اخوان ثالث، ۱۳۷۹: ۱۳۹).
در جایی دیگر، شهر را به ویرانه ای محزون تشبیه می کند که نشانی از زندگی در آن نیست بدین ترتیب می بینیم تمدن جدید در نگاه دو شاعر، گرچه به کمک انسان شتافته تا زندگی را برایش آسان کند، اما در عمل او را با واقعیت های تلخ اجتماعی و دشواری های جدید رو در رو کرده است .
۴ ـ ۱۵ ـ شعر زیبای مهدی اخوان ثالث در وصف امام رضا(ع)
زنده تر، روشن تر از خورشید عالم تاب
از فروغ و فرّ و شور زندگى سرشار مى دانم
گر چه پندارند: دیرى هست، همچون قطره ها در خاک
رفته اى در ژرفناى خواب
لیکن اى پاکیزه باران بهشت! اى روح! اى روشناى آب!
من تو را بیدار ابرى پاک و رحمت بار مى دانم
اى (چو بختم) خفته در آن تنگناى زادگاهم توس!
ـ (در کنار دون تبهکارى که شیر پیر پاک آیین، پدرت
آن روح رحمان را به زندان کشت) ـ
من تو را بیدارتر از روح و راح صبح، با آن طرّه زرتار مى دانم
من تو را بى هیچ تردیدى (که دلها را کند تاریک)
زنده تر، تابنده تر از هر چه خورشید است، در هر کهکشانى، دور یا نزدیک،
خواه پیدا، خواه پوشیده
در نهان تر پرده اسرار مى دانم
با هزارى و دوصد، بل بیشتر، عمرت،
اى جوانى و جوان جاودان، اى پور پاینده!
مهربان خورشید تابنده!
این غمین همشهرى پیرت،
این غریبِ مُلکِ رى، دور از تو دلگیرت،
با تو دارد حاجتى، دَردى که بى شک از تو پنهان نیست،
وز تو جوید (در نهانى) راه و درمانى.
جاودان جان جهان! خورشید عالم تاب!
این غمین همشهرى پیر غریبت را، دلش تاریک تر از خاک،
یا على موسى الرضا! دریاب.
چون پدرت، این خسته دل زندانىِ دَردى روان کُش را،
یا على موسى الرضا! دریاب، درمان بخش.
یا على موسى الرضا! دریاب.
(اخوان ثالث،۱۳۷۹: ۷۴)
۴ ـ ۱۶ ـ شعر اخوان در رثای امام رضا
دلم شد شکسته تر از شیشه ها | رضا جان نگاهت بیافتد به ما | |
من آن تشنه روی گنبد طلا | رضایم تو کن حاجتم را روا |