Feedbackبازخوردها
نظام سیاسی در مدل سیستمی از چند جزء تشکیل می شود:
محیط خارجی یا بینالملل نظام
محیط داخلی
دروندادها یا نهاده[۲۲] که از تقاضاها، نقدها و چالشهای طرح شده از سوی احزاب، گروه ها، انجمنها و شبکه های اجتماعی، حمایتهای حوزه جامعه مدنی و سرمایه اجتماعی از نظام سیاسی تشکیل می شود. حکومت ملزم است به تقاضاها، نقدها و چالشهای طرح شده از سوی این حوزه پاسخ دهد.در این حوزه انجمنها و شبکه های مدنی خواسته ها، نقدها و شکایات اعضا را جمع و به حکومت انتقال می دهند و از حکومت انتظار پاسخگویی دارند.(سردارنیا، ۱۳۹۰: ۱۰۰)
حوزه حکومت که در آن، در پاسخ به تقاضاها و نقدهای جامعه مدنی سیاستگذاری می شود و نهادهها به داده ها تبدیل میشوند.
بروندادها یا داده ها[۲۳] که در آن تجلیات و نتایج حکمرانی خوب در قالب کارآمدی، پاسخگویی، توزیع عادلانه و منصفانه کالاها و خدمات و مانند آن را میتوان شاهد بود.
بازخوردها[۲۴] که در ارتباط با واکنش مثبت یا رضایت و نارضایتی و واکنش منفی سرمایه اجتماعی و جامعه مدنی به حکومت و حکمرانی است. (سردارنیا، ۱۳۹۱: ۱۵۰) بازخورد منفی منجر به آگاهسازی نظام به چالشها و اشتباهاتش می شود؛ با اصلاح اشتباهات، تصمیمهای غلط و رفع تدریجی چالشهاست که نظام، توانمند می شود. بازخوردهای مثبت نسبت به حکمرانی خوب و خروجیهای آن به افزایش مشروعیت، رضایت و اعتماد عمومی به نظام سیاسی میانجامد. (سردارنیا، ۱۳۹۰: ۱۰۱)
ج- اهداف نظریه عمومی سیستمها و مدل سیستمی
اهداف نظریه عمومی سیستمها به صورت خلاصه عبارتند از:
تعریف مفهوم سیستم و مفاهیم وابسته به آن؛
طبقه بندی سیستمها و کشف قوانین آن به صورت عام و همچنین طبقات خاص سیستمها به طور خاص؛
ایجاد مدلهایی از عملکرد، تحول و به طور کلی رفتار سیستمها؛
ایجاد منطق و روشی مناسب برای بنیانگذاری تئوریهای سیستمی خاص، همانند تئوریهای کنترل، اطلاعات، سیستمهای اتوماتیک و غیره(فرشاد، ۱۳۶۲: ۱۰۱)
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
اهداف مدل سیستمی می تواند مراحل زیر را شامل شود:
رساندن اطلاعات صحیح در زمان و هزینه مناسب؛
بالا بردن ضریب اطمینان در تصمیم گیریها؛
بالا بردن ظرفیت پردازش کارها؛
بالا بردن سود؛
افزایش بهرهوری و کاهش هزینهها( رضاییان، ۱۳۷۰: ۳۴۵)
د- مزایای رویکرد و مدل سیستمی
رویکرد سیستمی میدان « عمل جهانی » دارد. استفاده از آن، درک و تفاهم بین ملت با فرهنگهای متفاوت را آسانتر میسازد.(شاکری، ۱۳۹۲: ۵۶)
تعامل جامعه مدنی با حکومت در قالب تقاضاها و حمایتها: در این تعامل حکومت ضمن این که از حمایتهای سیاسی، سمبلیک یا نمادین، مالی و تعهد جامعه مدنی و سرمایه اجتماعی به قانون، نظم و مصالح جمعی برخوردار می شود، در عین حال، ملزم است به تقاضاها، نقدها و چالشهای طرح شده از سوی این حوزه پاسخ دهد. همچنین این در قسمت مربوط به نهاده، نشان میدهد که حکومت تا چه اندازه زمینه بیشتر را برای تکوین سرمایه اجتماعی و مشارکت مدنی انجمنها و احزاب فراهم کرده است. در این حوزه انجمنها و شبکه ها، خواسته ها، نقدها و شکایتهای اعضا را تجمیع و به حکومت انتقال می دهند و از حکومت انتظار پاسخگویی دارند.
قسمت مربوط به بروندادها تجلیات و نتایج حکمرانی خوب (در قالب کارآمدی، پاسخگویی، توزیع کالاها و خدمات، به صورت عادلانه و منصفانه و ایجاد فرصتهای برابر برای همه گروه ها) را در بردارد.
عنصر بازخورد مثبت و منفی در این مدل، تداوم تعامل دولت با جامعه مدنی و سرمایه اجتماعی را تضمین می کند. بازخورد منفی برای هوشیارسازی نظام نسبت به نقایص و اشتباهاتش ضروری و مفید است که از این رهگذر، نظام توانمند می شود و بازخورد مثبت، مشروعیت، رضایت و اعتماد عمومی به نظام سیاسی را افزایش میدهد.(سردارنیا، ۱۳۹۱: ۱۵۰ -۱۵۱)
ه- حکمرانی خوب در چارچوب مدل سیستمی
به نظر میرسد که برای تحلیل و ارزیابی حکمرانی خوب باید به تحلیل روابط بین آنچه که انجام میدهیم (فعالیتها، تصمیمات و تمهیدات) و آنچه که میخواهیم بشویم یا بدست آوریم ( اهداف و ارزشها) بپردازیم. در واقع حکمرانی خوب مستلزم یافتن ابزارهای مرتبط و متناسب با ارزشهاست. بنابراین باید بدنبال ویژگیهایی بود که هم تبیین کننده منابع و فرایندها باشد و هم دربردارنده نتیجه و اثر. حکمرانی خوب وسیلهای است برای دست یافتن به یک یا چند هدف مطلوب. شاخص های اندازه گیری حکمرانی خوب بوسیله تعیین ابزارهای مناسب و نتایج مطلوب شناخته میشوند.
اساسا میزان موفقیت سیستم ها را بر مبنای تحقق کارایی و اثربخشی میسنجند. اثربخشی و کارایی به آنچه که انجام میدهیم و اینکه چگونه انجام میدهیم مربوط می شود. کارایی یعنی درست انجام دادن وظیفه و به رابطه بین ورودی و خروجی اشاره دارد. برای نمونه اگر از نهاده معینی بازده بیشتری بدست آوریم، کارایی را افزایش دادهایم. کارایی با چگونگی استفاده از منابع ورودی: پول، افراد و تجهیزات که کمیاب هستند، ارتباط دارد. در حالیکه میزان دستیابی به اهداف تعیین شده را اثربخشی گویند. (رابینز، ۱۳۷۹: ۱۹). مطابق این سخن ارزیابی سیستم حکمرانی نیز در دو بعد کارایی و اثربخشی قابل طرح است. ا
ین دو بعد در تعامل و ارتباط دوسویه با یکدیگر قرار دارند و تعادل بین این دو بعد، شرط اساسی تحقق حکمرانی خوب است. بعد اول شامل منابع، فرایندها، نهادها و مکانیسم هایی است که به عنوان ابزار در حکمرانی بکار گرفته می شود و بعد دوم دربرگیرنده نتایج حاصل از عملکرد سیستم حکمرانی است.
در راستای ویژگی تعادل در سیستمها، تعادل بین دو بعد کارایی و اثر بخشی یک ضرورت قطعی در جهت بقا سیستم سیاسی و حکمرانی خوب است و توام با این تعادل، بر ارتقا به سطوح بالاتر اثربخشی از طریق بهبود مستمر متغیرهای کارایی تاکید می شود. البته نوع تعادل، شیوه تعامل و نحوه سازماندهی متغیرها (مولفه های اثربخشی و کارایی) که به تعادل موردنظر میانجامد، وابسته به هدف سیستم حکمرانی، خواست، میزان بلوغ و ظرفیت سیستم است. یادآوری این نکته نیز ضروری است که هرگونه تغییر کمی و کیفی در ویژگیهای اثربخشی به عنوان بخشی از ستاده سیستم علاوه بر آنکه بر یکدیگر تاثیر میگذارند، در توسعه و تکامل ( یا رکود و اضمحلال ) متغیرهای کارایی نیز تاثیر مستقیم دارند. به عنوان مثال افزایش یا کاهش ثبات اقتصادی علاوه بر آنکه همبستگی متقابل با رفاه، عدالت و آزادی اقتصادی دارد، شرایطی فراهم می آورد که بر میزان مطالبات، خواسته ها و حمایتهای سیاسی و مدنی تاثیر می گذارد. به تعبیر دیگر متغیرهای اثربخشی به عنوان ورودی یا داده در بعد کارایی حکمرانی خوب ظاهر می شود. چنانچه سیستم حکمرانی بتواند یکپارچگی خود را حفظ نماید و بر پیچیدگیها و تنوع عملکرد خود بیافزاید، در حقیقت موفق به جذب خواسته ها و حمایتها شده و به درجه بالاتری از تکامل میرسد و در غیر این صورت، یعنی ناتوانی در پاسخگویی به مطالبات و حمایت ها، باعث برهم خوردن نظم سیستم و نهایتا اضمحلال آن خواهد شد.(جاسبی و نفری، ۱۳۸۸: ۹۲-۹۳)
گفتار چهارم: تحلیل نظری موانع حکمرانی خوب در چارچوب ساخت حکومت و نوع فرهنگ سیاسی
فرایند دموکراسیسازی و آزادسازی سیاسی و ایجاد حکمرانی خوب در خلاء شکل نمیگیرد، بلکه تحت تاثیر بسترها و چالشهای داخلی و خارجی، اراده جدی معطوف به اصلاحات و دموکراسی در هیات حاکمه، شکل گیری شکاف در حاکمیت، نقشآفرینی جامعه مدنی و نیروهای اجتماعی و خواست عمومی برای اصلاحات سیاسی آغاز می شود و در صورت وجود شرایط مساعد و مطلوب به احتمال زیاد مسیر خود را با موفقیت طی کرده و به تحکیم و تثبیت خواهد رسید.
در تحلیل موانع و ناکامیهای حکمرانی خوب در مناطق و کشورهای گوناگون جهان میبایست چند عامل را مورد توجه قرار داد که عبارتند از :
ساخت حکومت، قدرت سیاسی و نخبگان حاکم
نوع فرهنگ سیاسی
میزان قوت و انسجام در جامعه مدنی
رابطه و تعاملات دولت و جامعه مدنی
ساخت اقتصادی
میان نوع ساختار حکومت و نوع فرهنگ سیاسی رابطه متقابل وجود دارد. حکمرانی خوب در سایه فرهنگ سیاسی مشارکتی شکل میگیرد. تعامل حکومت و نهادهای مدنی و نظارتپذیری دوسویه که جزء مولفههای حکمرانی خوب است، زمانی شکل میگیرد که فرهنگ سیاسی مشارکتی به عنوان بستر اصلی وجود داشته باشد.
در جوامعی که فرهنگ قبیلهگرایی و عشیرهای و پیوندهای حامی-پیرو وجود داشته باشد، اطاعت در خانواده و قبیله همانند اطاعت از حاکم تلقی می شود که این امر مانع از نهادینه شدن روابط و ارزشهای مدنی در بین تودهها خواهد شد. لذا نهادهای غیردولتی و مدنی نمی توانند روابط مدنی را در مقابل روابط سنتی موجود نهادینه ساخته و در پویشهای سیاسی، مشارکت سیاسی واقعی نخواهند داشت.
شبکه های قبیلهای به مثابه یکی از موانع مهم برقراری حکمرانی خوب و دموکراسی و گسترش انجمنهای مدنی عمل کرده اند. (سردارنیا، ۱۳۸۸ج: ۱۴).
یکی از شرایط حکمرانی خوب، وجود فرهنگ سیاسی مشارکتی وآگاهی و هوشیاری میان شهروندان یک جامعه است. شهروندان باید آگاه و هوشیار باشند و در کارهای عمومی فعالیت کرده، به دیگران هم در اعمال حق و انجام تکالیف کمک کنند. شهروند باید با تمام حسن نیت با حکومت همکاری کند و هرگاه دریابد نادرست عمل می کند از آن انتقاد نماید. هوشیاری درونی بهای آزادی و دموکراسی است، و تنها شهروندان آگاه می تواند مراقبت درستی از کارهای حکومتی داشته باشند.(عالم، ۱۳۸۳: ۳۱۳). عدم وجود این شرایط یک مانع مهم در برابر حکمرانی خوب بشمار می آید.
یکی از نکات مهم در ادبیات نظری آن است که سازمان سیاسی ریشه در بستر یا ساختارهای اجتماعی هر جامعه دارد. از دید جیمز بیل، نظام سیاسی پاتریمونیال به شکل مستقیم ریشه در نظام اجتماعی پدرسالار قبیلهای دارد؛ به عبارت دیگر پدرشاهی در عرصه حکومت دنباله ناگسسته پدرسالاری و ریشسفیدی یا سرکردگی قبیلهای بوده است.(Ehteshami & Morphy, 1996, p.757)
ساختار سیاسی پدرشاهی و ساختار اجتماعی پدرسالار نوعی پیروپروری و حمایت سیاسی و اقتصادی متقابل بین پیروها (روسای قبایل) و حامی (خاندان حاکم) را گسترش میدهد. تلقی شخصی از قدرت و عدم نهادینه بودن آن موجب ناپاسخگویی، عدم شفافیت و فساد در حکومت خواهد شد. وجود شبکه های فاسد حمایتی، وساطت و میانجیگری، ارتباطات و نفوذ سیاسی و پیوندهای خانوادگی، قبیلهای – عشیرهای و مذهبی از عوامل مهم تاثیرگذار بر رفتارهای سیاسی – اجتماعی محافظه کارانه و تعیین منزلت اجتماعی افراد بوده اند. (Schlumberger, 2006, p.114) در مجموع پیوندهای قبیلهای بین قبایل و خاندان حاکم و انسجام نسبتا محکم در خاندان حاکم یک عا
مل مهم در تداوم نظام سنتی و مقاومت آن در مقابل جریانات سیاسی دموکراسی خواه و برقراری یک حکمرانی خوب بوده است. (weiffen, 2008, p.2588)
نوع ساختار اقتصادی حکومت نیز یکی دیگر از عوامل مهم در برقراری حکمرانی خوب محسوب می شود. ساختار اقتصاد رانتی را میتوان مهمترین مانع اقتصادی دربرابر حکمرانی خوب بشمار آورد. ساختار اقتصاد رانتی موجب فربه شدن و استقلال حکومت از نهادهای مدنی و نیروهای اجتماعی می شود و در مقابل طبقات و نیروهای اجتماعی را به خود وابسته میسازد و مانع از استقلال آنها می شود. فساد سیاسی و اقتصادی نیز یکی دیگر از پیامدهای اقتصاد رانتی میباشد که خود بعنوان مانعی در مقابل حکمرانی خوب عمل می کند.
گرچه تصلب ساختاری حکومتها در طول تاریخ از تغییرات سریع جلوگیری کرده است ولی ساختارهای سیاسی یا حکومتها در عصر انقلاب ارتباطات و جهانی شدن نمی توانند مانند گذشته و به همان اندازه متصلب باشند. (سردارنیا، ۱۳۹۲: ۹۲).
«حکمرانی خوب» روایتی نو از مفاهیمی همچون دموکراسی، حقوق بشر، پاسخگویی، مشارکت و حاکمیت قانون است و در عین حال چارچوبی بدست میدهد که همه این اهداف و ارزشها در یک جا جمع میشوند و با ایجاد حداکثر همگرایی و همسویی، اهداف توسعه انسانی اعم از توسعه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، و فرهنگی با محوریت مردم دنبال می شود. به تعبیر این نوشتار، حکمرانی تنها دولت، مدیریت، سیاست و اقتصاد نیست، بلکه سیستمی متشکل از انواع محیطها، نهادها، فعالیتها، کارکردها، برنامه ها، و اهداف است که در فرایندی تعاملی و پیچیده به حیات خود ادامه میدهد. همانطورکه امکان نابودی و اضمحلال یا رشد و شکوفایی برای سیستمها وجود دارد، چرخه حیات حکمرانیها نیز دچار تغییر و تحول میگردد. همانطور که گفته شد، دولت یکی از بازیگران اصلی در حکمرانی خوب محسوب می شود و دارای نقش مهم و تاثیرگذاری است و سایر نهادهای خصوصی و مدنی با همکاری بخش دولت میتوانند فعالیت خود را در استقرار حکمرانی خوب تسهیل و تسریع نمایند. این مساله در کشورهای در حال توسعه باچالشهایی مواجه است، زیرا مفهوم حکمرانی خوب مبتنی بر اصول لیبرال و متناسب با جوامع توسعه یافته بوده و بیانگر گرایش سیاسی یا ایدئولوژیکی خاصی میباشد که پیاده سازی آن در جوامع در حال توسعه با موانعی روبرو میباشد. به اعتقاد برخی نویسندگان وجود نوعی شکاف بین دولت و ملت در این گونه جوامع که ریشه در شرایط تاریخی، اجتماعی و فرهنگی کشورهای در حال توسعه دارد، مانع عمده ای در تحقق حکمرانی خوب خواهد بود.
فصل سوم
بررسی شاخص های حکمرانی خوب در کویت و امارات متحده عربی
«حکمرانی خوب» امروزه به مثابه یک دستگاه سنجش وضعیت حکمرانی در کشورهای مختلف دنیا به کار میرود و کشورها بر اساس شاخص های تعیین شده در این دستگاه ارزیابی و رتبه بندی میشوند. این اندیشه که در اصل بانک جهانی و کارشناسان و متخصصان آن را ترویج و حمایت می کنند، در حال حاضر از مقبولیت نسبتا بالایی برخوردار است. بانک جهانی اکنون بیش از یک دهه است که همه ساله بر مبنای شاخص های تعریف شده در این دستگاه، وضعیت حکمرانی در کشورهای مختلف را بررسی و گزارش آن را به طور رسمی و علنی منتشر می کند. این گزارش در بسیاری از تصمیم گیریها و قضاوتها و مباحثات داخلی و خارجی مبنا قرار میگیرد و به همین لحاظ در سرنوشت کشورها موثر است. از این رو این فصل در سه گفتار به بررسی شاخص های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در منطقه خاورمیانه و به طور اخص در دو کشور امارات و کویت پرداخته است و آمار مربوط به هرکدام از شاخص ها را به صورت جداول جداگانه طی سال های مختلف بررسی می کند.
گفتار نخست: شاخص های حکمرانی در خاورمیانه
خاورمیانه به دلیل موقعیت منحصر به فرد استراتژیکی، ژئواکونومیکی و جغرافیایی از اهمیت بالایی برخوردار است، به همین دلیل از دیرباز به ویژه از سده ۱۹به این سو، به شدت مورد توجه قدرت های اروپایی بوده است. شایان ذکر است که بخش مهمی از محتوای پیام های رسانه های جهان معطوف به این منطقه بوده است و به کانون محوری برای تجلی سیاستهای جهانی و سیاست خارجی قدرت های خارجی تبدیل شده است. تا پیش از ژانویه ۲۰۱۱ بیشتر تحلیل گران بر این باور بودند که این منطقه در مقابل دموکراسی به شدت مقاوم و مستثنی خواهد بود. وقوع انقلابات اخیر با عنوان «بیداری اسلامی» و «بهار عربی» در این منطقه، بیش از گذشته توجه تحلیل گران را به خود جلب کرده است که حاکی از ضعف جدی در حکمرانی خوب بوده است و این امر به نوبه خود تا حد قابل توجهی در اعتبار دیدگاه های گذشته تردیدهایی ایجاد کرده است. (سردارنیا ،۱۳۹۲: ۱۱-۱۳)