اصل اعتدال که در قرآن کریم به آن عنایت فراوانی شده است، در زندگی پربرکت پیامبر اکرم (ص) و در کلیه اعمال و رفتارشان بهروشنی دیده میشود. آنان هرگز در هیچ امری از اعتدال و میانهروی خارج نشدند.
سیره رسول خدا (ص) در همهی وجوه، سیرهای معتدل بود همانطوری که حضرت علی (ع) در مورد آن حضرت فرموده است: «سیرته القصد» رسول خدا، سیره و رفتارش میانه و معتدل بود. در قرآن برای بیان مفهوم اعتدال از واژه قصد استفاده شده است، البته واژگانی چون وسط حنیف و سواء نیز بکار رفته است؛ ولی بیشترین کاربرد مفهوم و اصطلاح را میتوان در واژه قصد و اقتصاد یافت.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در آموزههای قرآن اقتصاد و اعتدال در هر امری پسندیده شمردهشده و بسیاری از آموزههای دستوری قرآن برای ایجاد اعتدال در قوای انسانی و مهار و کنترل و هدایت آن بهسوی اعتدال وارد شده است. مسئله اعتدال نهتنها صرفاً یک توصیه ساده اخلاقی یا دستور عادی دینی، آنهم در برخی زمینه معنای لغوی میانهروی ترجمه واژه «وَسَطْ» در زبان عربی است «اوسط الشیء وسطه» برگزیده و منتخب هر چیزی که دارای دو طرف متساوی و یک اندازه باشد. ها نیست و از این سطوح بالاتر است، بلکه میانهروی و اعتدال، یکی از خطوط برجسته جهانبینی توحیدی است که بر همهی شئون و ساحتهای حیات، سایه افکنده است و نهتنها تشریعاً بلکه تکویناً نیز خداوند بهمقتضای حکمت بالغت خویش، نظام هستی را بر پایهی اعتدال و تعادل آفریده و بر اساس تناسب و توازن استوار ساخته است «والسماء رفعها و وضع المیزان»؛ و شکل مطلوب عالم و آدم، حالت میانه، متعادل و متوازن آنهاست و لذا انسان، فطرتاً و طبعاً میانهروی را میپسندد.
۲ـ۷ـ عوامل خروج از اعتدال
ازجمله مهمترین عوامل در این امر چنانکه در آیات و روایات آمده اموری چون پیروی از شیطان، هواهای نفسانی، گناه و بیتقوایی، دنیاپرستی، مادیگرایی، حسگرایی، پیروی از مردم و مانند آن است.
۱ـ تمایلات نفسانی: در قرآن کریم آمده است: «بگو ای اهل کتاب در دین خود، غلّو (زیادهروی) نکنید و غیر از حق نگویید و از هوسهای جمعیتی که بیشتر گمراه شدند و دیگران را گمراه کردند و از راه راست منحرف گشتند پیروی ننمایید» (مائده، ۷۷).
۲ـ کفر: یکی از اسباب خروج از حد میانهروی را کفر معرفی میکند آنجا که میفرماید: «کسی که کفر را بهجای ایمان بپذیرد، از راه مستقیم گمراه شده است پیروی از هوای نفس: کسی که از تمایلات نفسانی پیروی میکند دچار افراطوتفریط میشود. قرآن میفرماید: وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا (کهف، ۲۸).
هوای نفس فقط هوای شخصی نیست بلکه امیال حزبی و گروهی و جناحی را هم در بر میگیرد. تمایلات و محبتهای افراطی باعث میشود چشم انسان به حقایق بسته شود. کسی میتوان معتدل باشد که از قید احزاب و گروه و نفس رها شده باشد.
۳ـ رابطه دوستانه مؤمنان با دشمنان خود و خدا: در قرآن کریم به این مطلب اشاره شده است: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، دشمن من دشمن خودتان را دوست نگیرد . . . و هر کس از شما چنین کاری کند، از راه راست گمراه شده است ۶ با توجه به آیه فوق سرانجام طرح دوستی با دشمنان خدا گمراه شدن از راه ایمان و اخلاص و تقوی و اعتدال است و این بدترین انحرافی است که ممکن است به شخص مؤمن بعد از وصول به سرچشمه ایمان دست دهد.
۲ـ ۸ ـ افراط وتفریط دو طرف اعتدال
دو شریعت کنونی یهودی و مسیحی در دو سوی افراطوتفریط قرار گرفتهاند؛ یکی در اوج ظاهرگرایی و دیگری در اوج باطن گرایی است؛ یکی به دنیا و قوانین بسیار پایبند است و قوانین سخت و بلکه شدید بسیاری دارد و آن دیگری در بعد قوانین بسیار نرم و آرام بهگونهای که گویی قوانین ندارد. یکی کاملاً زمینی است و آن دیگری کاملاً اخروی و آسمانی. ازاینرو بیان میشود که دین ابراهیم دین وسط و میانهای بوده است.
«امت اسلام امتی میانه و معتدل است. خداوند از امت اسلام به امت میانه یاد میکند و آنان را بهترین امتی میداند که در روی زمین ایجاد شدهاند: همانگونه که قبله شما یک قبله میانه است شمارا نیز، امت میانهای قرار دادهایم تا بر مردم گواه باشید راه میانه، همان تفکّر ناب توحیدی است که در میان اندیشههای خرافی، شرک، دوگانهپرستی، تثلیث، رهبانیت، جبر و تفویض، تناسخ، مادیگری و . . . با عنوان «صراط مستقیم» خودنمایی میکند و همه موحدان حق جو را در خویش جای میدهد و به سرمنزل مقصود ـ یعنی قرب الهی میرساند.
افراطوتفریط در کنار هر چیزی قرار بگیرد. اگرچه خیر محض باشد رنگ شرّ به خو میگیرد و متصّف به شر میشود و به همین دلیل انسان باید از آن پرهیز نماید» (فرجی، ۱۳۸۰: ۱۳).
هرگونه افراطوتفریط موجب میشود عنوان ممدوح و پسندیده از یک صفت سلب شود و عنوان رذیله بر آن اطلاق شود افراط در بخشش به تبذیر، زیادهروی در فروتنی به ذلت و خواری افراط در بزرگمنشی به کبر منجر شود.
افراط و نقیض آن یعنی تفریط ازنظر عقل و وحی امری مردود است؛ زیرا خروج از دایره عدالت و اعتدال است که نظام احسن هستی بر محور و مدار آن آفریده شده است. از همین روست که افراطوتفریط را از مصادیق ظلم و درنتیجه فساد دانستهاند؛ زیرا خروج از عدالت و اعتدال و رفتار ظالمانه و ستمگرانه نتیجهای جز فساد در عمل و جان و جهان و جامعه نخواهد داشت.
۲ـ۹ـ ریشهی افراط وتفریط
ناتوانی عقل، سبب اصلی افراطوتفریط است. کسانی که دچار افراطوتفریط میشوند. عموماً دستخوش نوعی عدم تعادل و توازن هستند و اگر در همان حال بتوانند به وجدان و عقل خود مراجعه کنند درمییابند که دستخوش ضعف عقل گردیدهاند و به عدم تعادل مبتلا شده و راه افراطوتفریط پیمودهاند. امام علی (ع) میفرماید: «العاقل من الاشیاء مواضعها و الجاهل ضد ذلک» عاقل کسی است که هر کاری را بهوقت و در جای خود انجام میدهد و جاهل کسی است که ضد این عمل میکند.
در روایات افراطوتفریط در مقابل هم به معنای متقابلان بهکار رفتهاند. ازجمله اینکه امیر مؤمنان علی (ع) میفرماید: «لا تَرَى الجاهِلَ إلاّ مُفْرِطا أو مُفَرِّطا؛ نادان را نبینى، مگر افراطگر یا تفریطگر» (نهجالبلاغه، حکمت ۷۰). پس افراط در برابر تفریط در این حدیث بهکاررفته تا نشان دهد که آنکس که عاقل است بهحکم عقل بر عدالت و اعتدال میرود و در هیچ کاری زیادهروی در فعل و ترک ندارد؛ یعنی نه در کاری زیادهروی و افراط میکند و نه آنکه دست از کار بردارد و تقصیر و کوتاهی کند و هیچ کاری را انجام ندهد.
ازآنجاییکه عقل بهطور فطری و طبیعی در احکام عقل عملی و حکمت عملی، به عدالت حکم کرده و آن را حسن و پسندیده میشمارد و ظلم و ستم را بهعنوان امری قبیح و ناپسند میداند، میبایست گفت که خروج از دایره اعتدال و عدالت و گرایش به دو سمت افراطوتفریط و به هم زدن تناسب و توازن، جز در بیخردی ریشه ندارد. پس کسانی گرفتار افراطوتفریط هستند که از عقل بیبهره هستند یا خردورزی و تعقل نمیکنند. از همین روست که امیر مؤمنان علی (ع) جاهل را اهل افراطوتفریط میداند.
پس خاستگاه و ریشه اصلی و بنیادین افراطگرایی و تفریطگرایی یعنی خروج از عدالت و اعتدال را که حکم عقل عملی و از احکام مستقل آن، باید در بیعقلی یا بی تعقلی یعنی عدم استفاده از عقل جستوجو کرد. این افراد در حقیقت جاهل به معنای غیرعاقل یا غیرمتعقل هستند که از عقل خود سودی نمیبرند.
جاهل چون معرفت درست ندارد و راه صحیح و شیوهی متعادل را نمیداند و مرزهای دقیق و باریک مسائل و معارف و سلوک مناسب را نمیشناسد، دچار زیادهروی یا کوتاهی میشود و یا از اینطرف بام فرو میغلتد، یا از طرف دیگر. چون با جهلشان راه پذیرش موعظه و هشدار را میبندند و دچار نوعی غرورند امام علی (ع) چنین افرادی را که بیشازحد مغرورند و خداوند آنان را به حال خودشان واگذاشته است، از منفورترین اشخاص معرفی میکند و میفرماید: از مغبوضترین افراد نزد خداوند متعال، کسی است که خدا او را به حال خودش رها کرده است. پس او از راه اعتدال بیرون رفته و گمراه شده است. خدا هرگز نمیخواهد کسی را رها کند، امّا وقتی جهل، فرمانده وجود کسی باشد و او را به وادی افراطوتفریط بکشاند، حالت پذیرش سخن حق را حتی از سوی خدا از دست میدهد، خدا هم او را به حال خودش وامیگذارد و این بدترین کیفر و قهر الهی است (محدّثی، ۱۳۹۱: ۱۲).
۲ـ۱۰ـ اعتدال از دیدگاه حکما و دانشمندان
«اگر خلقان همه درویش باشند و گر جمله توانا و توانگر یکی درویش و دیگر یک معظم |
اسیر احتیاج خویش باشند جهان پرشور و کین گردد سراسر همه در دین و دنیا چاکر هم» |
(خوافی، ۱۳۴۵: ۹۹).
به عقیده خوافی این تعادل در آفرینش انسان متجلّی است خداوند هم درویش را و هم توانگر را آفریده است.
«ارسطو معتقد بود که انسان دارای قوّهی غضبیه، شهویه، و عقل است. سعادت انسان در این است که این قوا را از افراطوتفریط نگه دارد و در زندگی تعادل آن را حفظ کند درنتیجهی این تعادل از قوه غضب، شجاعت پدید میآید و از نیروی شهوت، عفّت و پاکدامنی و از عقل، حکمت و هرگاه میان خود این قوا، تعادل و هماهنگی برقرار شود حالتی به وجود میآید که در فلسفه اخلاق از آن به «عدالت» تعبیر میکند». «دستوری که بقراط حکیم برای زندگی، وضع کرده ساده زندگی کردن و راه اعتدال پیمودن است» (فرجی، ۱۳۸۰: ۲۴۰).
«در جمله کارها اسراف مذموم است از آنچه اسراف تن را بکاهد و نفس را برنجاند عقل را برماند و زنده را بمیراند نه بینی که زندگانی چراغ از روغن است امّا اگر بیحدّ و اندازه روغن اندر چراغ دان افکنی، چنانچه از نوک چراغ دان بیرون آید و بر سر فتیله بیرون گذرد، بیشک چراغ بمیرد، همان روغن که از اعتدال سبب حیوه او بود از اسراف سبب ممات او بود.
پس معلوم شد که تنها نه از روغن زنده بود بلکه از اعتدال روغن زنده بود چون از اعتدال بگذرد اسراف پدید آید هم بدان روغن که زنده بود بمیرد و خدای عزّ و حل اسراف را بدین سبب دشمن دارد و حکما پسندیدهاند اسراف کردن در هیچ کار که عاقبت مسرنی همه زیان است» (قابوسنامه، ۱۳۵۲: ۱۰۵).
در ادبیات فارسی همهی بزرگان بر میانهروی تأکید کرده از آن جمله شیخ محمود شبستری میانهروی را اصل فضایل دانسته و آن را پل صراط که همان راه مستقیم است که در دو جانب آن جهنّم یا رذایل قرار دارد.
ظهور نیکویی در اعتدال است جزای عدل نور و رحمت آمد |
عدالت جسم را اقصی کمال است سزای ظلم لعن و لعنت آمد |