اندازۀ شرکت. بر اساس شواهد تجربی متقن، با افزایش اندازۀ شرکت (تعداد کارکنان)، بخش تحقیق و توسعۀ آن نیز افزایش مییابد؛ و شرکت را قادر میسازد تا به منابع علمی و تخصصهای تکنولوژیک بیرونی دسترسی پیدا کند.
سن شرکت. شرکتهای جوان تکنولوژیمحور نقش مهمی در فرایند تغییر تکنولوژیک بازی می کنند. این شرکتها به نوآوریهای تکنولوژیک و پیشرفت علمی، بسیار وابستهاند و بنابراین بیش از دیگر شرکتها به تعامل با دانشگاهها علاقه دارند. در مقابل، شرکتهای با عمر بیشتر، قادرند ذخیرهای از دانش ایجاد کرده و حوزه های بسیار زیادی از دانش را در خود جای دهند. بنابراین وابستگی کمتری به دانش بیرونی خواهند داشت.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
ب. مشوقها و موانع تعامل:
حمایت مستقیم در فرایند توسعه. شرکتها به دنبال دستیابی به اهدافی هستند که ایجاد تعامل با دانشگاهها را تشویق می کنند. مشوق اساسی شرکتها برای تعامل با دانشگاهها، دریافت حمایت مستقیم در فرایند نوآوری است. در این فرایند، شرکتها با انواع مشکلات و مسائل رو به رو هستند که ممکن است فراتر از ظرفیت حل مسئلۀ خود آنها باشد. از اینرو، به منابع بیرونی تکیه کرده و حمایت محدود و مشخص از دانشگاهها برای انجام فعالیتهای نوآورانۀ خود را خواستارند. این موضوع بدین معنی است که ظرفیتهای دانشگاهها در تحقیقات پایه، نقش اساسی در ارتقای تعامل میان صنعت و دانشگاه ندارد.
تفاوتهای فرهنگی. از سویی دیگر، میتوان به موانع مشخصی در تعامل میان صنعت و دانشگاه رسید. شرکتهایی که مدیریت پروژه های مشترک با دانشگاهها را مشکل میدانند تمایل بسیار کمی به تعامل به آنها دارند. این مسئله به این واقعیت باز میگردد که تا حدی تفاوت فرهنگی میان این بخش وجود دارد. هدف اصلی دانشگاه (علاوه بر آموزش)، تولید دانش در قالب کالاهای عمومی است و میخواهد ذخایر دانش را به روی جامعه بگشاید؛ ولی در مقابل، شرکتها به دنبال حداکثرسازی سود خود و اختصاصی کردن نتایج فرایندهای نوآوری و سرّی نگه داشتن آنها هستند. بعلاوه، تحقیقات دانشگاهی معمولاً بلندمدتاند در حالی که شرکتها اغلب به دنبال اثرات مستقیم و کوتاهمدت هستند.
فقدان اطلاعات در مورد تحقیقات دانشگاهی. همچنین فقدان اطلاعات یا ضعف ارتباطات در مورد فعالیت واقعی دانشگاهها (و آنچه که ممکن است برای شرکت، سودآور باشد)، احتمال همکاری این دو بخش را به شدت کاهش میدهد. به دست آوردن اطلاعات مرتبط در مورد دانشگاهها، منوط به پرداخت هزینه های تحقیقاتی بیشتر از طرف شرکتها میباشد و به دلیل آنکه خروجی این تحقیقات، به هیچ وجه شفاف یا کاملاً مشخص نیست، شرکتها ممکن است اصلاً تمایلی به تقبل آنها نداشته باشند (اسکارتینگر و دیگران، ۲۰۰۱، ص. ۲۶۵ـ۲۶۰).
میتوان ویژگیهای شرکت را از نگاهی دیگر بررسی کرد. در این دیدگاه، این ویژگیها به دو قسمت تقسیم میشوند: ویژگیهای خود شرکت، ویژگیهای مدیران شرکت.
سه ویژگی خود شرکت که در تحقیقات به آنها پرداخته شده است عبارتند از: اندازۀ شرکت، مکان جغرافیایی آن، و سطح فنآوری آن. بر این اساس، میان اندازه شرکت (تعداد کارکنان) و میزان تولید نوآوریهای آن (که این نوآوریها بدون همکاری با دانشگاه، امکان پذیر نیست) رابطه مثبت معناداری وجود دارد. در مورد مکان جغرافیایی، مطالعات قائل به وجود رابطه منفی میان متوسط فاصله بین بخش دانشگاهی (محققین) و بخش صنعت، با فراوانی تعاملات (از نوع تحقیقات قراردادی) دارد ولی در مورد سایر انواع تعاملات، بیتأثیر است. البته این تأثیر زمانی است که فاصله جغرافیایی، بیشتر از ۱۰۰ کیلومتر باشد چراکه فواصل کمتر از این میزان، در شدت تعامل، بیتأثیر است. در مورد سطح فنآوری شرکت میتوان از دو نظر به آن پرداخت: از نظر میان فعالیتهای تحقیق و توسعه، و از نظر بخش اقتصادیای که شرکت در آن فعالیت می کند. بر این اساس، مطالعات حاکی از وجود رابطه مثبت میان متوسط هزینه های تحقیق و توسعه با فراوانی تعامل (از نوع تحقیقات قراردادی) دارد. این نتیجه در مورد بخش اقتصادیای که شرکت در آن فعال است نیز وجود دارد ولی این رابطه در اینجا کمتر است. بعنوان یک مصداق از این نتیجه اخیر میتوان به مطالعه ای اشاره کرد که در آن میان نسبت هزینه صرف شده در تحقیق و توسعه بخش فروش با میزان استفاده از دانش تولید شده در دانشگاه (تعامل) رابطه مثبت معناداری وجود دارد؛ و در مورد بخش اقتصادیای که شرکت در آن فعال است نیز اشاره به تأثیر مثبت حضور شرکت در بخشهای شیمیایی و مکانیک برای تعامل با دانشگاه دارد.
در مورد ویژگیهای مدیران شرکت، باید اشاره کرد که هرچه دانش مدیریت بیشتر باشد ارتباط روان و آسان میان دو بخش دانشگاه و صنعت افزایش خواهد یافت. از سویی دیگر، دانش زیاد مدیریت باعث می شود تا به فعالیت اهمیت داده و زمان بیشتری را صرف آن کند؛ و موجب شهرت شرکت نیز گردد (جواکویین و کارو[۲۸]، ۲۰۰۷، ص. ۷۰۸ـ۷۰۷)
ویژگیهای دانشگاه
الف. ویژگیهای (متغیر) ساختاری:
اندازۀ دپارتمان دانشگاه. اندازۀ دپارتمان دانشگاه، اثر مثبت قابل توجهی بر تعامل میان صنعت و دانشگاه از نوع انتقال محقق (استخدام)، نظارت بر تزها و پایان نامه ها، و تحقیقات مشترک دارد.این ویژگی، می تواند روی تعداد محققینی که میتوانند در پروژه های تحقیق و توسعه (R&D) مشارکت داشته باشند تأثیر قابل توجهی گذارد. دپارتمانهای بزرگ، دارای مجموعۀ بزرگی از منابع قابل انتقال هستند (پرسنل، سرمایۀ فیزیکی و تجهیزات فنی، دانش، و تجربه) که آنها را قادر میسازد تا با بخش صنعت تعامل داشته باشند و همزمان تمامی وظایف خود را در دانشگاه نیز به انجام برسانند (تدریس، چاپ مقالات و…).
ب. ویژگیهای تحقیقی:
مکتوبات بین المللی. مکتوبات بین المللی به ازای هر استاد (تعداد مقالات و… چاپ شده در ژورنالهای بین المللی)، تأثیر قابل توجهی بر تعامل میان صنعت و دانشگاه از نوع تحقیقات مشترک دارد.همکاری با دپارتمانهایی که خروجیهای تحقیقات آنها باارزش و کیفیت هستند، می تواند ریسک تعامل را کاهش داده و هزینهها را تقلیل دهد.
تجربۀ تحقیقات قراردادی با بخش صنعت. این تجربیات، اثر مثبت زیادی بر تعامل دانشگاه با صنعت از نوع تحقیقات قراردادی و نظارت بر پایان نامه ها و تزها دارد.اگر دپارتمانی، دارای تجربیاتی باشد که به واسطۀ آنها انواع پروژه های تحقیقاتی را با صنعت به انجام رساند، موانع سازمانی و فردی، میتوانند کماهمیت باشند ولی دپارتمانهایی که تجربۀ مرتبطی تا به حال نداشتهاند دارای موانع زیادی در تعامل با صنعت هستند.
تجربۀ تحقیقات قرادادی با بخش دولتی. این تحقیقات، اثر قابل ملاحظهای بر تعامل دانشگاه با بخش خصوصی دارد؛ تعاملی از نوع تحقیقات مشترک.دپارتمانهایی که پروژه های قراردادی با بخش دولتی دارند، دارای تجربیات خوبی نیز در جذب منابع بیرونی در محیط رقابتی هستند؛ یعنی قادرند شایستگیها و دانش خود را در بازار عرضه کنند. به همین دلیل است که تعداد پروژه های قراردادی با بخش دولتی به ازای هر محقق، اثر قابل توجه مثبتی بر تعامل دانشگاه با صنعت دارد.
حضور در عرصۀ عمومی. حضور در عرصۀ عمومی در شکل ارائۀ مطلب در رسانههای همگانی، اثر معکوس قابل توجهی بر میزان تعامل صنعت و دانشگاه دارد (از نوع نظارت بر پایان نامه ها و تزها، استخدام محققین، و تحقیقات مشترک). ظاهراً دپارتمانهای دانشگاهی و شرکتها در موقعیتهایی به جز ارائۀ مطالب برای رسانههای جمعی مثل رادیو، تلویزیون یا مکتوبات تماس برقرار می کنند. توضیحی که احتمال صحت دارد می تواند این باشد که محققین دانشگاه، در رسانههای عمومی معمولاً در مورد مسائل کلی صحبت می کنند بر خلاف صحبتشان در صنعت که وارد مسائل خاص و جزئی و عمیق میشوند. دلیل دیگر می تواند این باشد که محققینی که در این رسانه ها بیش از حدی که از آنها به عنوان یک محقق، انتظار میرود ظاهر میشوند کمتر می شود به آنها بعنوان یک شریک تجاری اعتماد کرد.
میزان نظارتها بر پایان نامه ها و تزهای دانشجویان دکترا و کارشناسی ارشد. میزان نظارت بر پایان نامه ها و تزهای دانشجویان دکترا و کارشناسی ارشد، اثر قابل توجهی بر میزان تعامل میان صنعت و دانشگاه از نوع نظارت بر پایان نامه ها و تزها (نظارت مشترک با صنعت) دارد.بدین معنی که هرچه تعداد پایان نامه ها و تزهایی که هر محقق، راهنمایی و نظارت می کند بیشتر باشد حاکی از آموزشمحور بودن وی دارد و خواهان کمک گرفتن از بخش صنعت و متخصصین آن در این زمینه است.
ج. حوزه های تحقیقی دانشگاه
علوم فنی. دپارتمانهایی که حوزه تحقیقی آنها از نوع علوم فنی مهندسی و تکنیکال است، بسیار راغب به تعامل با صنعت هستند. تعاملی از تمامی انواع ممکن (نظارت بر پایان نامه ها و تزها، استخدام محققین، تحقیقات مشترک، و تحقیقات قراردادی). این دپارتمانها مخصوصاً در زمینه های الکترونیک و ارتباطات، صنعت دارو، ماشینهای اداری و رایانه، و ماشینآلات حمل و نقل هستند.
علوم طبیعی. این حوزه، اثر معکوس بر تعامل از نوع تحقیقات مشترک دارشته و بر انواع دیگر تعامل اثری ندارد.
طب انسانی. این حوزه، هیچ تأثیری بر هیچکدام از انواع تعامل ندارد.
علوم انسانی (ادبیات، تاریخ، هنر و فلسفه). این حوزه تحقیقی، اثر قابل توجه منفی در تمامی انواع تعاملات دارد (اسکارتینگر و دیگران، ۲۰۰۱، ص. ۲۶۵ـ۲۶۰).
تأثیر ویژگیهای دانشگاهیان بر میزان تمایل آنها به تعامل با صنعت
این ویژگیها را میتوان به دو بخش ویژگیهای سازمانی (نوع دانشگاه، نوع رشته دانشگاهی، و میزان فعالیت تحقیق و توسعه) و ویژگیهای فردی تقسیم نمود. بر این اساس، در بخش ویژگیهای سازمانی، مطالعات، حاکی از وجود رابطه منفی میان شهرت دانشگاه و میزان تعامل آن با صنعت دارد. البته میزان شهرت ادراک شده دانشگاه، تأثیر بسزایی در میزان موفقیت ادراک شده آن در فعالیتهای مشارکتی دارد (یعنی هرچه دانشگاه تصور کند که مشهورتر است؛ در تعاملش با صنعت نیز احساس موفقیت بیشتری می کند). در این میان، رابطه مثبتی میان دانشگاهیانی که در رشته های مهندسی و فنآوری فعالیت دارند و میزان مشارکت آنها با صنعت مشاهده می شود. بعبارت جامعتر رشته های طبیعی، فنی، کشاورزی و علوم اقتصادی، نسبت به پزشکی، علوم اجتماعی (به جز اقتصاد) و علوم انسانی، تمایل بیشتری به تعامل با صنعت دارند. در نهایت اینکه هرچه دانشگاهی برای فعالیتهای تحقیق و توسعه ارزش بیشتری قائل بوده و به آن بیشتر بپردازد نسبتاً تمایل بیشتری به تعامل با صنعت دارد. در بخش ویژگیهای فردی دانشگاهیان، مطالعات گویای این مطلب است که سن دانشگاهیان، اثر منفی روی تنوع تعاملات با صنعت دارد در حالی که وضعیت آنها (رتبۀ آموزشی آنها یا تعداد جوایز تحقیقاتی ایشان، رسمی بودن یا نبودن آنها) اثر مثبت روی تنوع تعاملات دارد. بعلاوه باید به این ویژگیهای فردی دو ویژگی دیگر نیز اضافه نمود: سابقه مدیریتی، و سابقه تحقیقات خارج از کشور. در مورد سابقه مدیریتی باید گفت که اگر اغلب دانشگاهیان در حال فعالیت با بخش صنعت هستند این موضوع را باید به نگاه مدیریت آنها نسبت داد که چنین سازمانی را مدیریت می کند (تأثیر پست مدیریتی بر تعامل با صنعت)؛ و از سویی دیگر دانشگاهیانی که تحقیقات خارج از کشور دارند این کار را برای ارتقای دانش خود انجام می دهند (جواکویین و کارو، ۲۰۰۷، ص. ۷۰۷ـ۷۰۶).
موانع بازدارندۀ دانشگاهیان از تبادل دانش با صنعت
در روابط صنعت و دانشگاه، دو نوع هزینه، قابل توجه است همچنانکه محققین دانشگاهی مرتبط با فعالیتهای انتقال دانش آنرا میشناسند. هزینۀ اول مربوط به انحراف از نُرمهای علمی[۲۹] است که در قسمت الف توضیح داده می شود؛ و هزینۀ دوم مربوط است به فرایند پیچیده انتقال تکنولوژی[۳۰] که در قسمت ب توضیح داده می شود (اُوِن ـ اسمث و پاوِل[۳۱]، ۲۰۰۱، ص. ۱۰۰ـ۹۹). بر این اساس، میتوان موانعی را که دانشگاهیان را از تبادل دانش با صنعت باز میدارد بدین شکل، تشریح کرد (تارتاری و دیگران[۳۲]، ۲۰۱۲، ص. ۶۵۹ـ۶۵۷):
الف. موانع محوری در تبادل دانش[۳۳]. انگیزه محققین دانشگاهی برای داشتن تعامل با صنعت، به میزان زیادی از هدف آنها برای تقویت تحقیقات آتی خود سرچشمه میگیرد. بعلاوه، تعامل با صنعت، اغلب باعث درک بهتر کاربرد تحقیقات بنیادین دانشگاهی می شود؛ میتوان به منابع و مهارت هایی که در دانشگاه، در دسترس نیستند دست پیدا کرد؛ و نیز برای تحقیقات خلاقانه و نظری، الهام گرفت (برِسکی و دیگران[۳۴]، ۲۰۰۷، ص. ۱۰۱).
به هر روی، دو نوع هزینه در رابطه با تعامل با صنعت وجود دارد که میتوانند از طرف دانشگاهیان بعنوان موانعی بزرگ در جهت فرایند انتقال دانش شناخته شوند: محرمانگی[۳۵]، و انحراف موضوع[۳۶].
موضوع محرمانگی، به این حوزه برمیگردد که تعامل با صنعت می تواند محدودیتهایی را در افشای نتایج تحقیقات به همراه داشته باشد و به طور کلی، روی نشر این نتایج، تأثیرگذار باشد و تهدیدی برای نُرمهای دانش آزاد[۳۷] و اولویتگذاری آزاد باشد. بعنوان مثال، چندین محقق اظهار داشته اند که تعامل با صنعت، باعث تأخیر هم در چاپ و هم در مجوز افشای نتایج تحقیقات می شود.
انحراف موضوع نیز به به این مسئله باز میگردد که تعامل با صنعت می تواند استقلال محققین دانشگاهی را در انتخاب موضوع تحقیقات آتی خود تهدید کند.
بطور خلاصه میتوان گفت که محققین دانشگاهی، ممکن است تعامل با صنعت را در رابطه با موضوعات زیر، سخت و مشکل ببینند: تمرکز بر پروژه های تحقیقاتی، اولویتهای کاری، انتظار از تحقیقات، و نیز زمان افشا و انتشار نتایج تحقیقات (اِلزینگا[۳۸]، ۱۹۹۷، ص. ۴۱۶ـ۴۱۱).
ب. موانع معاملهای تبادل دانش[۳۹]. انگیزه های دانشگاهیان برای مشارکت در فعالیتهای انتقال دانش می تواند از طریق نحوۀ تسهیل فرایند انتقال فنآوری در دانشگاه، تقویت شده یا تضعیف شود. بعنوان مثال، نارضایتی فرد از فرایند اعطای پَتنت در دانشگاه خود، می تواند مخترعین دانشگاهی را از تصمیم برای افشای اختراعشان منصرف کرده یا آنها را مجبور به دور زدن دفاتر انتقال تکنولوژی (TTO) کرده و آنها را وادارد تا بصورت مستقیم با شریک تجاری خود (صنعت) معامله کنند (سیِجِل و دیگران[۴۰]، ۲۰۰۴، ص. ۱۱۷ـ۱۱۵).
نحوۀ ادراک دانشگاهیان از هزینه های تعامل با صنعت، به سه ویژگی زیرساختی دانشگاه وی در تجاریسازی تحقیقات دانشگاهی بستگی دارد: اول، ویژگیهای ادراک شده از دفاتر انتقال تکنولوژی دانشگاه، و مخصوصاً منابع در دسترس و مهارت کارکنان این دفاتر، که می تواند نگرش دانشگاهیان به تعامل را تحت تأثیر قرار دهد؛ دوم. عموماً میزان در دسترس بودن اطلاعات دربارۀ مراحل مورد نیاز برای ایجاد تعامل با صنعت در کل، و خصوصاً در مورد مراحل افشا و دریافت پتنت؛ و سوم، میزان انعطافپذیری قوانین دانشگاه برای فعالیتهای مرتبط با انتقال فنآوری. فقدان سیاستهای منعطف در مورد حقوق مالکیت فکری و انتقال تکنولوژی، اغلب بعنوان موانعی بزرگ در شکل دادن نگرش دانشگاهیان در جهت انجام فعالیتهای تجاریسازی، توسط آنها شناخته میشوند (اُوِن ـ اسمیث و پاول، ۲۰۰۱، ص. ۹۹).
موانع فردی و اجتماعی انتقال دانش
میتوان موانع انتقال دانش را از نگاهی دیگر، به دو قسمت فردی و اجتماعی، تقسیم کرد. موانع فردی شامل موارد زیر است:
الف. از دست دادن قدرت: دانش، قدرت است و متخصصینی که دانشهای کمیاب و ارزشمندی دارند شهرت فراوان داشته و انحصار دانش را در دست دارند که منجر به احتکار دانش به جای انتقال آن می شود.
ب. افشاء: فرد صاحب دانش، به دلیل اینکه دانش خود را ارزشمند و کمیاب میداند از افشای آن و در اختیار دیگران قرار دادن آن امتناع میورزد.
ج. عدم اطمینان: معمولاً افراد جوانتر و کمتجربهتر در مورد اینکه آیا دانش آنها برای دیگران مفید خواهد بود یا خیر، دچار تردید میشوند و به همین دلیل، از در اختیار قرار دادن دانش خود، امتناع میورزند.
د. انگیزش: انتقال دانش، ممکن است بعنوان یک فعالیت فوق برنامه تلقی شود چراکه مستندسازی آن، ارتباط برقرار کردن با کسانی که با آن نیاز دارند و از این دست موارد، زمانبر هستند. همچنین، برخی از افراد نیز به دلیل اینکه انتظار بهره بردن دو سویه دارند (که ممکن است با انتقال دانش خود، به این منفعت نرسند) از انتقال دانش خود امتناع میورزند. به همین دلیل، انتقال دانش، نیازمند انگیزش است که در صورت عدم وجود آن، چنین اتفاقی نخواهد افتاد.
و موانع اجتماعی نیز شامل این موارد است:
الف. زبان: عدم وجود زبانی مشترک با بخش صنعت، برای انتقال دانش موجود در مدلهای ذهنی فرد، نقطهنظرات او، مدلهای کاری او، الگوها، پارادایمها و عقاید او.
ب. پرهیز از تعارض: پرهیز از تعارض، و رفتارهای محافظه کارانه می تواند از انتقال دانش جلوگیری کند؛ هنگامی که این دانش، از افکار و ایدههای جدید تشکیل شده باشد.
ج. بوروکراسی و سلسلهمراتب: سازمانهایی که بسیار بوروکراتیک هستند روندهای رسمی زیادی دارند که مانع انتقال دانش و ایدههای جدید می شود.
د. پارادایمهای متناقض: فقدان انسجام و پیوستگی میان اهداف فردی و پارادایمهای سازمانی (که اهداف استراتژیک، چشمانداز، مأموریت، استراتژیها، ارزشها و… را پوشش می دهند) می تواند مشکلاتی را در مسیر تنظیم و پیوستهسازی عقایدی که با پارادایمهای سازمانی سازگار نیستند ایجاد کند. چراکه در چنین سازمانهایی اظهار نظرهای جدید، از دید فرهنگ سازمانی غالب (پارادایم)، پذیرفتنی نیست (دیستِرِر[۴۱]، ۲۰۰۱، ص. ۳ـ۲).
عوامل تأثیرگذار بر ادراک دانشگاهیان از موانع مربوط به تبادل دانش
در این قسمت، سه عاملی که می تواند ادراک دانشگاهیان را از موانع تعامل با صنعت شکل دهد بررسی خواهد شد. این سه عامل عبارتند از (تارتاری و دیگران، ۲۰۱۲، ص. ۶۶۱ ـ ۶۵۹): تجربۀ حرفهای، تجربۀ تعاملی با سازمانهای تجاری، و سطح اعتماد میان محققین دانشگاهی و شرکای تجاری آنها (که مربوط به تعاملات گذشتۀ میان این دو می شود)