پدیده های جغرافیایی در انطباق بر زمان ، تحول و ماندگاری یکسانی ندارند ، و چنین استدلال می شود که یک پدیده مشخص ممکن است نسبت به پدیده مشخص دیگر ماندگارتر باشد .بنابراین تفاوتهایی که پدیده ها در ماندگاری دارند جغرافیدانان را وادار می کند تا به ماهیت علّی آنها بپردازند و مثلاً در جغرافیای شهری ، شهر و روستا به عنوان پدیده های جغرافیایی تلقی می شوند ، مطالعه تطبیقی روستا با روستا ، شهر با شهر و روستا با شهر و علل فروپاشی یکی بر دیگری در طول زمان (بخصوص زمان درجه بندی شده ((گذشته – حال – آینده )) می تواند مثال خوبی برای این موضوع باشد .
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
ج) تنوع پدیده های جغرافیایی (طبیعی ،انسانی)زمان را برای جغرافیدانان بسیار متنوع می کند به گونه ای که نه تنها مشمول زمان مورد نظر فیزیکدانان و تا حدی فلاسفه می شوند که زمان تکاملی و حدوث پدیده ها را مورد نظر داشتند بلکه از زمان سنجی اقتصاد دانان – جامعه شناسان و حتی هنرمندان نیز در تبیین جغرافیایی پدیده های انسانی بهره می برند .
بنابر این زمان مندی [۸]همه پدیده های جغرافیایی ، ماندگاری تحول غیر یکنواخت پدیده ها و تنوع پدیده های جغرافیایی زمینه فلسفی اساسی برای بروز مفهوم زمان در دانش جغرافیا است (مقیمی : ۱۳۸۰،۳۳۳).
۲-۱-۱-۹) زمان در سیاست [۹]
در سیاست ، زمان به گونه دیگری است و به قولی زمان حاکمان با محکومان به امور یکسان نیست . در اینجا منظور چهره تحولی حاکمیت و حکومت است . حاکمان در طلب تداوم حکومت خود در طول زمان بیشتری و یا محکومان در جستجوی دگرگونی در طول زمان کمتری هستند . افزایش نقش انحصاری دولت ها در سیاست های داخلی و خارجی ،فرسودگی ،فروپاشی و یا تقویت حاکمیت کشورها بر حوزه های جغرافیایی ، افزایش و یا کاهش عوامل تعارضی و یا صلح آمیز دولت ها و حساسیت دولت ها به تغییرات یکدیگر (مثل ایران و افغانستان – ایران و عراق)و…. مسائلی هستند که در قلمرو زمان و سیاست ، زمان سنجی و تحلیل می شوند (مقیمی : ۱۳۸۰،۳۴۰).
۲-۲)مقدمه
در هزاره سوم آهنگ جهانی شدن سریع تر از گذشته در مسیر ادغام سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی دنیا در حرکت است و دولت ها برای تقویت قدرت چانه زنی سیاسی ، رقابت پذیری اقتصادی های ملی خود و برای در امان نگهداشتن خود از چالش هایی که جهانی شدن برای آنهادر پی دارد ، گروه بندی های منطقه ای را در دستور کار خود قرار دادند . از آنجا که کشورهای جهان به تنهایی همه عوامل تولید را در اختیار ندارند ، بنابر این آن ها به منظور دستیابی به آرمان هایی که بدون مساعدت جمعی امکان پذیر نیست ، تلاش می کنند با تشکیل سازمان های اقتصادی – سیاسی منطقه ای موجب رونق اقتصادی و تامین امنیت خود در یک منطقه جغرافیایی شوند .
بدون شک یکی از مهمترین آثار تحول ساختاری در ربع آخر قرن بیستم پدیده جهانی شدن اقتصاد است ، که ایجاد وابستگی متقابل اقتصادی را به همراه داشته است . بسیاری از کشورها که زیر ساخت های لازم را برای ورود به این عرصه ندارند ممکن است با مشکل زیادی مواجه شوند . در واقع ، ترس این کشورها این است که مبادا در این عرصه در حاشیه قرار گیرند و به یک کشور پیرامونی تبدیل شوند . بنابر این ،فرایند جهانی شدن برای بسیاری از کشورها نگرانی های زیادی را به وجود آورده که گاه موجودیت آن ها را به خطر می اندازد و مواجهه با تهدیدهای جهانی شدن (اقتصادی،سیاسی-امنیتی و غیره)به یک معضل برای آن ها تبدیل شده است . بسیاری از اندیشمندان روی آوردن کشورها به همگرایی منطقه ای را عاملی برای فرار از این تهدیدها می دانند .منطقه گرایی و جهانی شدن دو فرایندی اند که یکدیگر را تقویت میکنند . در عصر جهانی شدن ،منطقه گرایی در میان کشورهای در حال توسعه می تواند راهکاری به منظور جلوگیری از حاشیه ای شدن باشد . منطقه ای گرایی برای کشورها می تواند راهکاری برای فرار از چالش های جهانی شدن باشد . تا زمانی که یک نظام جهانی کامل و نهایی به جریان افتد ، منطقه گرایی از بسیاری از جنبه های به منزله نقشی سازنده و مکمل برای نظام بین الملل عمل می کند . در واقع ، منطقه گرایی نوین به دولت ها این امکان را می دهد تا دامنه کنترل خود را بر فرایند جهانی شدن اقتصادی افزایش دهند . منطقه گرایی برای ارتقای همکاری منطقه ایی و تلاش برای موقعیتی سودآور در دنیای جهانی شدن بسیار مفید و موثر است .
۲-۲-۱) مفهوم منطقه[۱۰]
واژه منطقه توسط اندیشمندان مختلف به صورتهای مختلف تعریف شده است. در فرهنگ آکسفورد[۱۱] منطقه، محدودهای جغرافیایی است که دارای بافتی مستقل از نظر شرایط اقلیمی میباشد.
بری بوزان[۱۲]، اندیشمند علوم سیاسی منطقه را از دیدگاه امنیتی چنین تعریف میکند:
منطقه عبارت است از گروهی از کشورها که نگرانیهای اولیه امنیتی آنها تا آن اندازه به هم نزدیک است که امنیت ملی هر کدام، امنیت ملی دیگری محسوب میشود. ( بری بوزان: ۱۹۹۱، ۳۸)
از دیدگاه کانتوری[۱۳] و اشپیگل [۱۴] منطقه حوزهای از کره خاکی است که در برگیرنده شماری از کشورهای نزدیک به هم از نظر جغرافیایی است به گونهای که آن کشورها در سیاست خارجی خود روابط متقابل را برقرار سازند.
پیترهاگت [۱۵] در رابطه با مناطق اظهار میدارد: منطقه عبارت است از اتحاد گروهی از کشورها با مقاصد مشترک اقتصادی، سیاسی و دفاعی که ممکن است از لحاظ جغرافیایی پیوسته باشند یا فاقد پیوستگی ( هاگت: ۱۳۷۵، ۴۱۶)
منطقه در فرهنگ علوم سیاسی، شامل چند کشور است که به سبب پیوندهای جغرافیایی یا منافع مشترک با هم ارتباط دارند.( فرهنگ علوم سیاسی: ۱۳۷۵، ۱۳۲)
سائول بیکوهن[۱۶] نیز معتقد است محیط از نظر استراتژیک یکپارچه نیست بلکه دنیایی اساساً از هم گسیخته و تقسیم شده به چند منطقه جدا از هم است وی جهان را به مناطق ژئواستراتژیک و مناطق ژئوپلییتک تقسیم میکند که مناطق ژئوپلییتک بخشهای جغرافیایی کوچکتر و داخل مناطق ژئواستراتژیک میباشند( مجتهد زاده: ۱۳۸۱، ۱۹۸)
دکتر پیروز مجتهد زاده در رابطه با منطقه مینویسد: واژه یا اصطلاح منطقه در جغرافیای سیاسی به گونهای تصادفی استفاده نمیشود و به یک فضای جغرافیایی که از یک سلسه پدیدههای مشابه و عوامل پیوند دهنده اجزای تشکیل دهنده آن محیط برخوردار باشد، هم از نظر فیزیکی و هم از دید محیط انسانی، منطقه گفته میشود. که از نظر محیط فیزیکی یک منطقه باید محیط یکپارچهای باشد، یا دست کم دارای ویژگیهای جغرافیایی و استراتژیک مشابهی باشد.( مجتهد زاده: ۱۳۸۱، ۱۹۵)
۲-۲-۲) منطقه گرایی
نظریه پردازان مختلف هم گرایی منطقه ای ،هم گرایی را به مثابه یک وضعیت خاص سیاسی یا فرآیندی برای ارتقای وفاداری به سطحی بالاتر از سطح ملی تعریف می کنند . کانتوری و اشپیگل بر اساس مطالعات منطقه ای سعی می کنند با توصیف جامعه سیاسی جدیدی که در سطح منطقه ای تشکیل می شود ، و سپس با نظریه پردازی ، عامل همبستگی را در ایجاد این فرایند موثر معرفی می کنند . علاوه بر کانتوری و اشپیگل که عمدتاً بر همگرایی به منزله یک وضعیت تاکید می کنند.دو دسته از نظریه پردازان کارکردگرا و نو کارکردگرا همگرایی را فرایند تشکل های جدید می دانند . کارکرد گرایان بویژه دیوید میترانی با یکسان فرض کردن حوزه های انسانی و فنی ، عوامل فنی و تکنیکی را متغیر مستقل در ایجاد همگرایی معرفی می کنند. به نظر میترانی نیازهای فنی جوامع و امکاناتی که پاسخگوی آن نیازهاست ، قدرت لازم را برای ایجاد همگرایی منطقه ای دارد . در تکمیل این دیدگاه ، نوکارکردگرایان بویژه هاس و اشمیتر با قائل شدن به نقش مهمی برای عامل اراده انسانی ، همگرایی را نتیجه اراده سیاسی برای فائق آمدن بر الزامات ناشی از نیازها و پیچیدگی های فنی می دانند . هاس با بهره گیری از مفهوم تسری معتقد است که همکاری در یک بخش ، کشورها را به تدریج به همکاری در سایر بخش ها نیز سوق می دهد ، و این امر عامل مهمی در تقویت همگرایی منطقه ای به شمار می رود .(سیف زاده :۱۳۶۹،۳۸۹) در دیدگاه این دسته از متفکران ، عامل اراده و عزم سیاسی یکی از متغیرهای مستقل مهم در پیدایش همگرایی منطقه ای است .
ارنست هاس[۱۷] پایهگذار نظریه همگرایی، نظام منطقهای را چنین تعریف میکند:
پروسهای که به وسیلهی آن رهبران سیاسی چند کشور مختلف متقاعد و راغب میشوند که وفاداری، انتظارات و فعالیتهای سیاسیشان را به سمت مرکز جدیدی که نمادهایش اختیارات قانونی داشته یا متقاضی اختیارات قانونی و رای اختیارات ملتها و کشورها باشد سوق دهند(سیفزاده: ۱۳۶۹، ۱۹۱)
مواد ۵۲-۵۳-۵۴ منشور سازمان ملل نظامهای منطقهای را پذیرفته و از کشورهای مختلف دعوت کرده به منظور ایجاد تامین صلح و امنیت به تشکیل نظامهای منطقهای بپردازند.
بنابراین کشورها برای تامین سعادت و خوشبختی خود ناگزیر از همکاری با یکدیگر و این همکاری جایگزین امپراتوریهای گذشته میشود در دوره پس از جنگ، جهان شاهد شکلگیری تعداد زیادی از نظامهای منطقهای در بخشهای مختلف بود که برای تامین ثبات سیاسی و اقتصادی منطقهای و موازنه قدرت بین دو ابرقدرت پس از جنگ سرد ایجاد شده بودند( حافظنیا: ۱۳۸۳،۶۱-۶۰)
۲-۲-۲-۱) منطقه گرایی در تجارت بین الملل
منطقه گرایی به همراه چند جانبه گرایی و یکجانبه گرایی یکی از سه سیستم تجاری بین الملل را تشکیل می دهد . منطقه گرایی معادل کلمه لاتین regionalism است که از لغت regionبه معنای منطقه و پسوند ism که به معنای گرایش و اعتقاد است ، ترکیب شده است . مراد از این اصطلاح در ادبیات روابط بین الملل تشکیلات و اجتماعاتی است که مرکب از حداقل سه واحد سیاسی باشد (کاظمی :۱۳۷۰،۱۰۳)منطقه گرایی به بیان یک احساس و هویت مشترک و به یک ترکیب اهداف به همراه به کارگیری موسسات مربوط می شود . منطقه گرایی یک هویت خاص و یک شکل عمل جمعی را در داخل یک منطقه جغرافیایی بیان می کند . در واقع ، هم کاری متقابل چند دولت واقع در یک حوزه جغرافیایی که دارای اهداف مشترکی باشند ، مبین منطقه گرایی است .
۲-۲-۲-۲) منطقه گرایی و انواع آن
گروه بندی منطقهای گرد هم آمدن شماری از کشورها در مناطق گوناگون جهان برای ایجاد یک نظام ژئوپلیتیک منطقهای است ( مجتهدزاده: ۱۳۸۱،۲۰۴) در این نظام منطقهای مرزهای جغرافیایی- سیاسی بر جای خود استوار بوده و موجودیتهای کشورهای مستقل عضو این گروه بندیهای منطقهای را از هم جدا نگاه میدارد. بدین ترتیب گروه بندی منطقهای شامل گردهم آمدن شماری از ملتهاست برای دست یافتن به درجهای از سیاستهای اقتصادی- ژئوپولتیکی مشترک با حفظ کامل موجودیتهای سیاسی اعضاکه از هم جدا ومستقل هستند.
منطقه گرایی معمولاً به صورت زیر تجلی می یابد .
الف) سیستم های اتحاد نظامی مثل ناتو
ب) اتحادیه های اقتصادی مثل اتحادیه اروپا
ج ) گروه بندی سیاسی از قبیل اتحادیه عرب (امیدی:۱۳۸۸،۲۲-۲۱)
البته می توان به این سه ، سه دسته دیگری را که شامل تمام این گروه بندی های سیاسی ، نظامی،اقتصادی و غیره است را نیز افزود مانند سازمان همکاری شانگهای .
اجماع در حال ظهور این است که ترکیبهای مادی ، فیزیکی و خصوصیات فکری یا فرهنگی موجودیت یک منطقه را تشکیل می دهد . دولت های متعددی که یک منطقه را تشکیل می دهند ، معمولاًدر برخی صفات مشترک هستند از قبیل نهادهای سیاسی ، سطوح توسعه ، فرهنگ ، زبان یا مذهب (Mansfield and Milner:1999,591) منطقه گرایی پروژ ه ایی است که به موجب آن دولت ها اهداف مشترکی را پیگیری می کنند و استراتژی خود را در یک یا چند عرصه در درون منطقه هماهنگ می کنند . در حال حاضر این برداشت وجود دارد که منطقه ای شدن بر تنظیم دسترسی به یک منطقه خاص به منظور حفاظت در برابر جهانی شدن دلالت دارد .
در دهه های گذشته توجه و سطح تحلیل عمدتاً به سطح ملی یا بین المللی معطوف بود . اکنون در هزاره جدید . مطالعات منطقه ای در کانون توجه و اهمیت قرار گرفته است . نمونه این اتحادیه ها و نهادهای منطقه ای عبارتند از آسهآن[۱۸] ،نفتا[۱۹] ،مرکوسور[۲۰] ،آپک[۲۱] وسازمان همکاری شانگهای[۲۲] اشاره نمود.
۲-۲-۲-۲-۱)منطقه گرایی قدیم[۲۳]
حمایت از منطقه گرایی بین المللی در دوره میان دو جنگ جهانی اول و دوم هنگامی که دکترین امنیت دسته جمعی تسلط داشت نادر بود ،به استثنای در خور توجه نظام آمریکایی ، گروه های منطقه ای خیلی اندکی در قبل از جنگ جهانی دوم وجود داشته است . آنچه قبل از جنگ جهانی دوم پدیدار شد ،رشد تعدادی از انجمن های عمومی و خصوصی بین المللی از قبیل اتحادیه عمومی پست و انجمن بین المللی بود که این ها صاحب یک دبیر خانه بودند ، و ویژ گیهایی را که بتوان آ نها یک منطقه گرایی نامید نداشتند .
منطقه گرایی پدیده نسبتاً جدید است . که معمولاً همانند یک پروژه طراحی شده دولتی یا دولت – محوری درک شده است که با تجدید سازمان یک فضای منطقه ای خاص در امتداد خطوط سیاسی و اقتصادی تعریف می شود .(Sabic and Bonjinovic: 2006 ,8-9)
۲-۲-۲-۲-۱-۱)منطقه گرایی پس از جنگ سرد
جنگ سرد به شکلی قاطع منطقه گرایی را پس از جنگ جهانی دوم توسعه داد ، که علت آن هم تغییر محیط سیاسی بود و هم عوامل اقتصادی . ایالات متحده طبق سیاست مهار ایجاد یک اتحادیه دفاعی در برابر اتحادیه جماهیر شوروی را تشویق کرده است ، و از لحاظ اقتصادی نیز به ویژه در اروپا ، آزاد سازی اقتصاد جهانی از طریق فرایندهای ادغام اروپا در حال انجام گرفتن بود . با وجود اینکه منشور سازمان ملل منطقه گرایی را به منزله ابزار مهمی در حفظ نظم پس از جنگ جهانی تشویق کرده ، مناطق عمدتاً در شرایط وابسته به جغرافیای سیاسی مورد ملاحظه قرار گرفتند،ودر خدمت رقابت اتحادها درک شده اند ((Vayrynen:2003, 206. البته در این زمان نوکارکردگراها (هاس و لیندبرگ)به منطقه گرایی از زاویه دیگری نگاه می کردند که تنها قاعده استثنا شده قابل توجه در این دوره بود . با وجود این ، الگوی این دوره منطقه گرایی قدیم نامیده می شود .بنا براین منطقه گرایی قدیمی در چهار چوب شرایط دوقطبی دوران جنگ سرد شکل گرفت و از بالا به دست ابر قدرت ها هدایت می شد و هم چنین از نظر اهداف کاملاً منحصر به فرد بود ، یعنی این منطقه گرایی یا امنیتی بود یا اقتصادی ، و یک منظومه چند وجهی را در بر نمی گرفت .
۲-۲-۲-۲-۲)منطقه گرایی نوین[۲۴]
منطقه گرایی سبز فایل بواسطه اضمحلال جهان دوقطبی ، سقوط هژمونی آمریکا ، بازسازی اقتصاد سیاسی جهانی در سه بلوک اصلی ، فرسایش نظام وستفالیایی دولت – ملت ، رشد وابستگی های اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی و فرا ملی گرایی ، جهانی شدن مالیه ، تجارت ، تولید و تکنولوژی ، اهمیت فزاینده موانع غیر تعرفه ای و پایان جهان سوم ، همچنین تاکید بر ارزیابی مجدد نقش دولت در فرایندهای منطقه ای شدن ، تغییر نگرش نسبت به توسعه اقتصادی نئولیبرالی و نظام سیاسی در کشورهای توسعه یافته و ظهور بازیگران مادون ملی (زیر ملی) درک شده است (Sabic and Bonjinovic: 2006 ,22-15)
هتن[۲۵]منطقه گرایی نوین را فرایندی چند بعدی از هم گرایی منطقه ای در عرصه های اقتصادی ،سیاسی ،اجتماعی و فرهنگی می داند . هتن ابعاد غیر اقتصادی ، سیاسی و امنیتی را وجه تمایز منطقه گرایی نوین از قدیم می داند . در واقع ، به نظر وی منطقه گرایی صرفاً اقتصادی یا سیاسی نیست بلکه ابزاری سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و امنیتی است . وی همچنین هویت منطقه ای ، تجانس سیاسی ، امنیت دسته جمعی و انسجام منطقه ای را از مولفه های منطقه گرایی می داند (Hettne : 1994,229) . در واقع ، بر خلاف منطقه گرایی قدیم که روندی تحمیلی ، از بالا به پایین با هدایت و مدیریت تکنو کراتها ، بروکراتها و رهبران سیاسی و با طرح و برنامه های بلند پروازانه و فاقد حمایت های عمومی به شمار می آید ، منطقه گرایی نوین فرایندی خود جوش و حرکتی و از پایین به بالااست ، فرایندی که توسط شرکت های چند ملیتی ، صنایع ، مشتریان و بازار هدایت می گردد . تغییراتی که اخیراً در اقتصاد سیاسی بین المللی به وجود آمد ، موجب اهمیت منطقه گرایی نوین شده است . نظریه منطقه گرایی نوین تعامل بین روند جهانی شدن و تلاش برای یکپارچه کردن نظام های اقتصادی منطقه ای را مورد بررسی قرار می دهد . منطقه گرایی نوین در آغاز هزاره سوم معرف ((تمرکز قدرت سیاسی و اقتصادی در اقتصاد جهانی است که با جریان های چند وجهی درون منطقه ای و فرا منطقه ای در رقابت است))(Mittelman:1997,248) . در منطقه گرایی نوین که وسیعتر از منطقه گرایی قدیم است ، عناصری چون نظام تولید ، عرضه نیروی کار ، نهادهای فرهنگی – اجتماعی ،ابداعات و شبکه قدرتی که این عناصر را به هم متصل می نماید ، اهمیت دارند .
اما در منطقه گرایی نوین ، یک عامل مهم که نباید فراموش شود این است که دولت نباید در مطالعه منطقه گرایی در این چارچوب جدید سیاسی مورد غفلت واقع شود . دولت ها هنوز هم می توانند تقریباً تاثیر چشمگیری بر پروژ های منطقه گرا داشته باشند .حتی گاهی گفته می شود که یکی از عوامل رویکرد دولت ها به سمت منطقه گرایی ، حفظ خود است . در واقع ، ممکن است دولت ها به دلیل ترس از فرسایش حاکمیت خود ، بخشی از حاکمیت را در اختیار سازمان منطقه ای قرار دهند و از این طریق حاکمیت خود را حفظ کنند . البته علی رغم این که دولت ها نفوذ قابل توجهی بر امور منطقه ای دارند ، آن ها دیگر کنترل همه جریان های هم کاری را که در قلمروشان وجود دارد در اختیار نداشته باشند (Varyrynen:2003,27;Bresling and Higott :2002,347) .
۲-۲-۲-۲-۳)تفاوتهای ساختاری منطقه گرایی قدیم و منطقه گرایی نوین
نکته مهم در مقایسه این دو نسل منطقه گرایی ،این است که هر کدام از آنها باید در بستر تاریخی و زمینه های خاص خود بررسی و مطالعه و درک شوند . منطقه گرایی قدیم زمانی شکل گرفت که ساختار دو قطبی متاثر از فضای جنگ سرد بر عرصه روابط بین الملل حاکم بود ،در حالی که ظهور منطقه گرایی نوین و گسترش آن با تحولات ساختاری مهمی در عرصه بین المللی همراه است و باید در بستر زمانی خاص خود تحلیل شود (۲۰۰۴,۱۷:Soderbaum)این تحولات ساختاری عبارتند از :
۱٫تغییر ساختار نظام بین الملل از ساختار دو قطبی به ساختار چند قطبی و یا شاید سه قطبی ، همراه با توزیع جدید بین الملل قدرت .
۲٫بازسازی اقتصاد سیاسی جهانی به سه بلوک اصلی ((اتحادیه اروپا))،((نفتا))و((آسیا-پاسیفیک ))که همگی مبتنی بر اشکال متفاوت سرمایه داری هستند .
۳٫فرسایش نسبی نظام دولت – ملت وستفالیایی شد وابستگی متقابل سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی وفراملی گرایی که در بر گیرنده الگوی جدید تعامل هم در میان حکومت ها و هم در میان کنشگران غیر دولتی است .