۱۰ . وابستگی به یک منطقه خاص جغرافیای –اقتصاد
۱۱ . کارا یی جمعی و بهره برداری از صرفه های اقتصادی بیرونی
۳-۲ رهیافت های نظری و تحلیلی توسعه منطقه ای خوشه گرا
پیدایش ایده “خوشه صنعتی ” به سال ۱۸۹۰ میلادی بر می گردد که برای اولین بار از طرف آلفردمارشال در انگلستان ارائه شد (Marshal, 1980). وی در مشاهدات خود از مناطق شفیلد و لانکشیر بریتانیا گزارشی از صرفه جویی های ناشی از هم مکانی در درون نواحی با بنگا ه های کوچک هم پیوند ارائه کرد . در این بررسی که به نظریه “ناحیه صنعتی ” معروف شد، وی دو عامل همجواری صنایع تخصصی مرتبط به هم و خوشه بندی صنعتی یک یا شاخه های متعددی از یک صنعت رادر این صرفه جویی ها مؤثر می دانست . سه بحث عمده او درباره ناحیه صنعتی این بود که تمرکز در یک مکان موجب شکل گیری بازار نیروی کار محلی می شود؛ هم مکانی به تجمعات صنعتی امکان می دهد که نهاده های یک صنعت با تنوع بیشتر و هزینه پایین تری صورت پذیرد؛ دانش درچنین تجمعاتی به آسانی سرریز می شود . اما این ایده، تا دهه ۱۹۸۰ میلادی صورت تحقق به خود نگرفت. دراین دهه، نظریه ” ناحیه صنعتی مارشالی ” دوباره احیا ء شده و عناصر جدیدی به نظریه مارشال اضافه شد . خاستگاه اصلی این نظریه در ایتالیا، که بعدا به “ایتالیای سوم ” معروف شد، توسط نظریه پردازانی نظیر پیوره و سابل[۵۹] ( ۱۹۸۴ )، گاروفولی[۶۰]( ۱۹۸۴ )، بروسکو( ۱۹۸۲ ) و … دوبارهمطرح شد که از آن بعنوان نظریه ناحیه صنعتی برآمده از ایتالیا نیز نام برده می شود.در آن زمان این مسأله مشخص شد که در حالی که در جنوب فقیر (موسوم به ایتالیای دوم ) وایتالیای اول در شمال ثروتمند، با توجه به تمرکز صنایع بزرگ با بحران عمیقی روبروست ،نواحی بنگاه های کوچک و متوسط در “ایتالیای سوم ” رشد سریعی را نشان می دهند . تجربیات این منطقه نشان می داد که وجود صرفه های هم مکانی و کیفیت روابط رسمی و غیر رسمی،روابط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در نواحی بعنوان عامل تعیین کننده در رشد ، پویایی وموفقیت این مناطق بسیار مؤثر بوده است . این نظریه در مدت کمی طرفداران زیادی را در مناطق مختلف جهان به ویژه در آمریکای شمالی پیدا کرد. مدتی بعد با بهره مندی از نظریات قبلی، مکتب کالیفرنیا در این منطقه توسط نظریه پردازانی نظیراسکات[۶۱] و استورپر[۶۲] (اسکات، ۱۹۸۸ ؛ استورپر، ۱۹۹۵) ظهور پیدا کرد که به روابط بین نوآوری، سازمان صنعتی و مکان تأکید می کرد . آنها در نظریه خود تحت عنوان “فضاهای صنعتی جدید “بحث می کردند که بنگاه های صنعتی، در پاسخ به شرایط متغیر بازار، استراتژی “عدم ادغام عمودی” را اتخاذ کردند . خارجی شدن روزافزون تولید، همجواری فضایی را برای به حداقل رساندن هزینه های معامله تشویق می کرد . تشدید فضاهای صنعتی جدید عمدتاً از طریق تحلیل ساختارهای سازمانی در حال تغییر و روابط داده و ستانده (وابستگی متقابل تجاری ) اتفاق می افتد.گروه دوم از محققان از یک دیدگاه نسبتاً متفاوت بحث می کردند که موفقیت اقتصادی نواحی ویژه ایتالیای شمال شرقی و مرکزی -که بعنوان “ایتالیای سوم"شناخته می شدند- ناشی از تغییرات در حال تکوین تولید انبوه به"تخصصی شدن منعطف” بود(بروسکو، ۱۹۸۲ ؛ پیوره و سابل، ۱۹۸۴) . بر عکس تلاش های اسکات برای تولیدیک مدل اقتصادی بر اساس هزینه های معامله، مکتب"تخصصی شدن منعطف ” به اهمیت حمایت های اجتماعی و نهادی وسیع تر تأکید می کرد . یک خط سوم از کار توسط کروگمن[۶۳] مطرح می شود که به اهمیت “افزایش برگشت به مقیاس ” بمثابه عامل حیاتی برای شکل گیری مزیت های منطقه ای و محلی تأکید می کرد . او همچنین به خصلت درن زای این مزیت ها توجه داشت که در یک مکان ویژه ایجاد می شوند. علاوه بر این ها، در طی دهه ۱۹۹۰ میلادی، خوشه های صنعتی به مثابه زمینه هایی در تحریک بهره وری،یادگیری و نوآوری شرکت ها و شکل گیری تجارت جدید ، شناخته شدند . نوشته تأثیرگذار مایکل پورتردرباره خوشه های صنعتی، بویژه روابط تنگاتنگی را بین مشارکت خوشه و نظام یادگیری ورقابت پذیری بنگاه ها و صنایع برقرار می کند . در واقع، ازنظر پورتر ” مزیت رقابتی ماندگار در یک اقتصاد جهانی، تا حد زیادی محلی هستند و از تمرکز مهارت های تخصصی شده و دانش، نهادها، رقبا، تجارت های مرتبط، و مشتریان پیچیده حاصل می شوند “(پورتر، ۱۹۹۸ ). مفهوم خوشه های صنعتی از این رو، به عنوان بخش مهمی از مکانیزم های اساسی توسعه صنعتی پویا تلقی می شوند. این مفهوم همچنین به مثابه یک نماد مناسب در طراحی سیاست های توسعه منطقه ای[۶۴]سازگار با رقابت جدید در اقتصاد جهانی شده دیده می شود.علاوه براین، نظریات و مدل های متأخرتر توسعه منطقه ای در نیمه دوم ۱۹۹۰ میلادی و هزاره سوم نظیر “مناطق یادگیری ” (فلوریدا[۶۵]، ۱۹۹۵ ؛ مورقان[۶۶]، ۱۹۹۷ )،” سیستم های نوآوری منطقه ای"(کوک[۶۷] و دیگران، ۱۹۹۷ ؛ کوک و مورقان، ۱۹۹۸ ) و"یادگیری محلی شده ” (مالمبرگ وماسکل[۶۸]، ۱۹۹۹ )، با بهره گرفتن از نظریات قبلی، به تفسیر نوینی از مد ل های یادگیری و نوآوری سرزمینی دست زده اند که نشان دهنده یک تحول عام از توجه به روابط داده - ستانده و اهمیت پیوندهای مواد بین بنگاه های همجوار بسوی یک ملاحظه وسیع تر با تمرکز بر اهمیت ظرفیت های منطقه ای نظیر بنیادهای نهادی و اجتماعی رشد است (لارسون، ۱۹۹۹ ). این جهت گیری ها، بازتاب توسعه منطقه ای در اهمیت روزافزون روابط فرا اقتصادی بعنوان منابع یادگیری و نوآوری و اقتصاد مبتنی بر دانش و جهانی شده است که آنها را در درون گفتمان توسعه منطقه ای معاصر، درموقعیت مسلط قرار داده و بمثابه ابزار اصلی توسعه منطقه ای، وارد حیطه سیاست گذاری منطقه ای اغلب کشورها شده است.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۴-۲ ویژگی های خوشه های صنعتی اثرگذار بر فرایندیادگیری، نوآوری و توسعه منطقه ای
در بخش قبلی ، رهیافت های نظری و تحلیلی توسعه منطقه خوشه گرا، مورد اشاره قرارگرفت. این رهیافت ها به نقش خوشه بندی صنعتی در پویایی توسعه منطقه ای تأکید می کنند . این بخش به صورت تفضیلی، با تلفیق برخی عناصر اصلی خوشه بندی صنعتی به دنبال درک و شناخت این عناصر بر فرایند یادگیری، ظرفیت های نوآوری و مزیت رقابتی در یک محیط منطقه ای مشخص است.
محیط اقتصادی و اجتماعی
محیط نهادی
انجمن های صنعتی
روابط پسین
روابط پیشین
مشتریان
تامین کنندگان
دانشگاه ها
همکاری مشترک
رقابت
موسسات پژوهشی
روابط غیر رسمی
موسسات مهندسی
مراکز تربیت نیروی انسانی
یادگیری، نوآوری ، توسعه منطقه ای
آزمایشگاه ها
موسسات کنترل کیفیت
همکاری و رقابت بین بنگاهی
بازار نیروی کار محلی
موسسات مالی
نقش دولت
نمودار( ۳-۲ )خوشه بندی صنعتی
عناصر اصلی خوشه بندی صنعتی در یک محیط منطقه ای(دادش پور با اقتباس از فیلیپ کوک ۲۰۰۲)
۱-۴-۲روابط عمودی وافقی بین بنگاهی
یک بحث اساسی در مطالعات خوشه های صنعتی و توسعه منطقه ای، تأثیر در هم تنیدگی بنگاه هااز طریق روابط عمودی و افقی بر یادگیری و نوآوری است، که یک ابزار کلیدی در توسعه منطقه ای محسوب می شود . یک بحث عمده پدیده خوشه بندی صنعتی این است که ترکیبی ازصرفه جویی های مقیاس، هزینه های حمل و نقل و معامله در درون خوشه، کاربران و تأمین کنندگان نهاده های واسطه ای را تشویق می کند تا در کنار یکدیگر قرار گرفته ،وابستگی های متقابل تجاری را شکل داده و از این رو یک مزیت رقابتی را کسب کنند (Krugman,2004). پورتر( ۲۰۰۰ ) نشان می دهد که مکان در درون خوشه می تواند دسترسی با هزینه پایین تر و بهتر را برای نهاده های تخصصی نظیر قطعات، ماشین آلات و خدمات تجاری رادر مقایسه با ادغام عمودی و اتحادیه های رسمی با هویت های خارجی یا واردکردن نهاده ها ازمکان های دورتر فراهم بیاورد . و از این رو است که او خوشه های صنعتی را در چهار بخش هم پیوند طبقه بندی می کند:
کالاهای اولیه
نهاده های تخصصی
ماشین آلات و تجهیزات
خدمات تجاری
این ویژگی ها زمانی مهم تلقی می شوندکه صنایع درجه ادغام عمودی خود را کاهش داده ونهاده های تولید را برون سپاری کرده باشند. هوین[۶۹]( ۲۰۰۲ ) بحث می کند که در صورتی که تأمین کنندگان و خریداران در کنار هم قرار بگیرند ، شبکه صنعتی[۷۰] هم پیوند آسان تر اتفاق می افتد .در نتیجه، وقتی بنگاه ها در یک منطقه برای اطلاعات، خدمات تخصصی، قطعات، تأمین نیروی کار، فن آوری و فروش با یکدیگر پیوند می خورند ، رقابتی تر، یادگیرنده تر و نوآورتر از بنگاه هایی هستند که جدا از هم عمل می کنند (Rosenfeld,2006). این شرایط و پیوندها به بهبود ظرفیت های درونزای مناطق در طی زمان کمک می کند و بنگاه ها در درون این مناطق یاد می گیرند که فرایندهای یادگیری جمعی را به صورت انباشتی توسعه دهند و در فعالیت های بیشتری رقابت کنند(Carpenter et al,2003).
از این گذشته، تخصصی شدن یکی از مزیت های اصلی پیوندهای بین بنگاهی و عنصری کلیدی برای تقویت پیوندهای بین بنگاهی است . تمرکز منطقه ای فعالیت های اقتصادی مشابه و وجود پیوندهای بین بنگاهی استراتژیک درجه مشخصی از تخصصی شدن را ارتقا می دهد (Alonso-Villar,2005 ). و این تخصصی شدن ، وابستگی متقابل را افزایش می دهد. در ادبیات خوشه صنعتی، بنگا ه های تولیدکننده کالاهای واسطه ای، کالاهای خود را به بنگاه های دیگر در درون خوشه برای پردازش بیشتر می فروشند، در حالیکه بنگاه ها در مراحل نهایی زنجیره، ستانده نهایی را به مشتریان خارجی می فروشند(Keeble et al,2005) . علاوه براین ها، پورتر( ۱۹۹۸ ) نقش تقاضای محلی را در تحت تأثیر قرار دادن موقعیت رقابتی بنگاه ها مهم می داند و بر این باور است که عمق بیشتر و تخصصی شدن تولیدکنندگان در درون خوشه ها به شناخت آسان تر فرصت های بازار و کاهش ریسک به دلیل حضور مشتریان محلی متعدد، منجر می شود . بنابراین، بعد دیگر رابطه عمودی، دسترسی به بازار یا پیوندهای پیشیناست. از اینرو،یک گام مهم در فرایند خوشه سازی صنعتی، تحلیل نقاط قوت نسبی هر خوشه ازنظر پتانسیل رشد بازار و رقابت پذیری در درون بازارهای محلی، منطقه ای، ملی و جهانی است(Roberts and Linfield,2000).
اهمیت نسبی بازارهای داخلی و خارجی براساس ادبیات خوشه متفاوت است . پورتر( ۱۹۹۰ ) براهمیت بازارهای داخلی بیش از خوشه های صادرات پایه، تأکید دارد ؛ به لحاظ اینکه همجواری بابازار به توسعه خوشه های صنعتی کمک بیشتری می کند. همچنانکه دسترسی به بازارهای خارجی(جهانی) و وجود جمعیت مصرف کننده بیشتر یک ویژگی مزیت دار برای بیشترخوشه های صنعتی موفق است . برای اینکه دسترسی به این بازارها در پایداری و گسترش مداوم یک خوشه صنعتی با اهمیت تلقی می شود . بنگاه هایی که موفق به صادرات به خارج از منطقه می شوند، نه تنها در آمد اضافی را به داخل منطقه منتقل می کنند ، بلکه کیفیت محصولات آنها درهر دو بعد ملی و جهانی تست می شود. ماحصل بحث این است که روابط عمودی و افقی بینبنگاهی در درون یک خوشه صنعتی منطقه ای، بخشی از پویایی های توسعه منطقه ای موفق و رقابت پذیراست و پیوند های قوی بین بنگاهی ، یک اصل اساسی برای نوآوری، یادگیری و ا یجاد مزیت رقابتی برای توسعه منطقه ای است( داداش پور ۱۳۸۸).
۲-۴-۲ همکاری و رقابت بین بنگاهی
علاوه بر روابط عمودی و افقی پیوندهای بین بنگاهی، ادبیات بر خوشه های صنعتی همچنین نشان می دهد که تأثیر رقابت و همکاری بین بنگاهی به وسیله همجواری فضایی تقویت می شود واینکه ترکیبی از رقابت و همکاری در میان بنگا ه های محلی، یکی از محرک های کلیدی کارکردی کردن خوشه های صنعتی و توسعه اقتصاد منطقه ای است (Boschma and Lambooy ,2002). رقابت در خوشه ها، تخصصی شدن، کارایی، و نوآوری راسرعت می بخشد و موتور مهمی برای رشد و تغییر و پویایی در خوشه های صنعتی است. رقابت، هزینه های انتقال را برای مشتریان پایین می آورد و به بنگاه ها برای تغییر به یک تأمین کننده در همان خوشه صنعتی اجازه می دهد. رقابت محلی ، رقابت در یک سطح کامل درحوزه بازی است . رقابت کنندگان با همان مقررات روبرو هستند و همان شرایط بازار نیروی کار،همان هزینه های تجاری، و همان پایه تأمین کننده را دارند . در چنین محیط رقابتی، تخصصی شدن محصولات و خدمات بیشتر توسعه می یابد تا رقبایی که در محیط متفاوتی عمل می کنند. رقابت محلی با بنگاه های مرتبط همچنین کارکرد خوشه را تقویت می کند، چرا که رقابت محلی تا حد بالایی محسوس است (Baptista, 2000 ).
براساس گفته پورتر ( ۱۹۹۸ ) دو عنصر، رقابت داخلی و خوشه بندی صنعتی فضایی ، به ویژه قدرت زیادی برای تحول مفهوم “دایاموند[۷۱]” در درون یک سیستم منطقه ای است و او بر این باور است که رقابت ، نقش مستقیمی در تحریک یادگیری و نوآوری ایفا می کند . با این حال، درخوشه های صنعتی، رقابت با همکاری هم زیست است . اشیم[۷۲]( ۱۹۹۴ ) به همکاری بعنوان یک استراتژی مهم به منظور ارتقا ء نوآوری ، اشاره دارد . او معتقد است که توسعه اقتصادی منطقه ای سریع در “ایتالیای سوم ” براساس اهمیت همکاری میان بنگاه های خوشه ای شده ، در فضای مشخص منطقه ای بوده است. بنابراین، خوشه بندی صنعتی، همکاری افقی مشترک میان بنگاه ها را تشویق می کند. این نوع همکاری در میان بنگاه ها به تکمیل کنندگی بنگاه ها منجر می شود و بهتر می توانند از بازارهای جدید بهره مند شوند . این همکاری بصورت طبیعی و مکرر در درون خوشه های صنعتی اتفاق می افتد. بررسی خوشه های صنعتی نشان می دهد که بنگاه ها در شبکه ها مزیت های مهمی را ازهمکاری با هم تایانشان بدست می آورند و رقابت پذیری و سودپذیری آنها بوسیله همکاری ومشارکت بین بنگاهی تقویت می شود . فعالیت هایی نظیر تسهیلات تربیت نیروی کار مشترک، تحقیق و توسعه[۷۳]، بازاریابی و زیرساخت[۷۴] مشترک و خدمات اساسی نمونه هایی از فعالیت ها درعرصه همکاری مشترک هستند . در و اقع همکاری بین بنگاهی افقی، روابطی هستند بین بنگاه های رقابت کننده در همان مرحله از زنجیره ارزش، که محصولات جایگزین را برای همان بازار توسعه می دهند.
اتاتی[۷۵]( ۱۹۹۴ ) بحث می کند که نوآوری ممکن نیست ، مگر اینکه بنگاه ها در میان خودشان همکاری کنند . پایک[۷۶]( ۱۹۹۲ ) تأکید می کند این واقعیت را که همکاری بین بنگاهی نزدیک و وجود زیرساخت های نهادی حمایتی در سطح منطقه ای ، عامل اصلی توضیح دهنده موفقیت ایملیا رومانا درایتالیا بود. کوک[۷۷]( ۲۰۰۲ ) نیز بر این باور است که عنصر اصلی خوشه ها در روابط بین همکاری و رقابت نهفته است . روابط بین بنگاهی مشارکتی ، شیوه ای برای بنگاه ها برای افزایش نوآوری بعنوان وسیله ای برای پایداری مزیت رقابتی است. از این گذشته، ادبیات بر خوشه های صنعتی نشان می دهد که همکاری افقی چهره به چهره، غیررسمی و غیر برنامه ریزی شده نیز برای یادگیری و فرایندهای نوآوری حیاتی است (Saxenian, 2004). هم مکانی و تماس های چهره به چهره در درون یک خوشه ، همچنین مزیت های اضافی بوجود می آورد که با چرخش اطلاعات و الهام بخشی ارتباط دارد (Bathelt et al ۲۰۰۴). این خوشه ها می توانند پایهیک شبکه مبادله اطلاعات غنی باشند که بنگاه ها رابرای یادگیری درباره اتحادیه های جدید و فرصت های بازاری با شرکای قابل اتکا ، هدایت کند .توسعه و تدریجی سازی چنین شبکه ها و سرمایه اجتماعی تلویحاً به یک درجه اعتماد[۷۸] متقابل درمیان خوشه های صنعتی منجر می شود که تأثیر مهمی بر همکاری بین شخصی و بین بنگاهی دارد. براساس مفاهیم اشاره شده در بالا، همکاری و رقابت بین بنگاهی در صورتی که درست اتفاق بیافتد، مجرای خوبی برای انتقال دانش و یادگیری جمعی فراهم می آورد، سرریز های دانش وپیوندهای بین بنگاهی را تسریع می کند و بنگاه های خوشه ای شده را برای یادگیری از یکدیگرتوانا می سازد، که حاصل آن از ا ین رو، یک فرایندیادگیری جمعی است که مکانیزم های همکاری بین بنگاهی و انتقال دانش را یکپارچه می کند و منطقه صنعتی را بسوی “مناطق یادگیری بالاتر” سوق می دهد(xingang et al, 2003). وقتی بنگاه های مشابه در خوشه ها قرارمی گیرند، آنها در سری های مشترکی از ارزش ها و دانش مشترک که خیلی مهم است، شریک می شوند که یک محیط فرهنگی را شکل می دهد. در این محیط، فرهنگی مشخص که ارزش ها ودانش مشترکی شکل گرفته است، بنگاه ها در ترکیب پیچیده ای از همکاری و رقابت به هم پیوند می خورند که نتیجه آن تقویت یادگیری ونوآوری در یک محیط منطقه ای است(Brusco et al,1999).
۳-۴-۲ محیط های نهادی
محیط نهادی نیز بر شدت و ماهیت تعامل میان بنگاه ها و بین بنگاه ها و دانشگاه ها و جریان های سرمایه بین بنگاه ها و مؤسسات و … تأثیر دارد و می تواند به تقویت فرایندیادگیری و نوآوری منجر شود (Boschma,2002 ). امین و تریفت[۷۹] ( ۱۹۹۴ ) از مفهوم “درهم تنیدگی نهادی ” برای این منظور استفاده می کنند و پیشنهاد می کنند که حضور نهادی قوی و سطوح بالای تعامل میان بنگاه ها و نهادها در یک منطقه مشخص، پیوندهای محلی قوی را ایجاد می کند . در چنین محیطی، نوآوری ستانده یک فرایند جمعی و انتشار یافته است. جایی که پایه های یادگیری ونوآوری از طریق کانال های ارتباطی متنوع جذب می شوند، تلفیق میشوند و از اینرو می توانند به تقویت یادگیری و نوآوری بنگاه ها و در نتیجه مزیت رقابتی در منطقه مساعدت نمایند (Molina-Morales,2005 ). در خوشه های صنعتی، محیط نهادی از نهادهایی نظیر دانشگاه ها، مؤسسات پژوهشی، مراکز تربیت حرفه ای، مراکز فنی و مهندسی، انجمن های حرفه ای و صنعتی، مؤسسات مالی واعتباری،اتاق های بازرگانی و … تشکیل می یابند . این نهادها، برای خوشه های صنعتی برخی منابع یادگیری و نوآوری ر ا فراهم می آورند که در صورت دیگر غیر ممکن یا حداقل خیلی سخت است که بنگاه ها به آن دسترسی پیدا کنند . از اینرو، نهادهای منطقه ای در ارتقا یادگیری و نوآوری بویژه برای بنگاه های کوچک و متوسط، انتقال فن آوری، آموزش و تربیت نیروی انسانی نقش مثبتی را بازی می کنند(Molina-Morales,2005). در نتیجه، بنگاه ها می توانند داشتن شبکه روابط با نهادهای منطقه ای را برای دریافت منابع مناسب اطلاعات و تقویت ظرفیت های یادگیری بنگاه ها، مورد توجه قرار دهند .علاوه بر این، قابلیت دسترسی به انجمن های صنعتی از ویژگی های اساسی در توسعه خوشه های صنعتی موفق است . این انجمن ها می توانند وسایل ارتباطی منظم و فرصتی برای تقسیم منابع برای آدرس کردن نیازهای مشترک فراهم بیاورند . چنین روابطی به وسیله ایجاد انجمن های صنعتی[۸۰]محلی و منطقه ای کامل می شود تا بعنوان واسطه هایی برای هماهنگی و همکاری بین بنگاهی و یادگیری عمل کنند (Hirst.1994). شکل گیری انجمن های صنعتی محلی می تواند دو نتیجه داشته باشد : از طریق گرد هم آمدن، افراد می توانند بیانیه ها و علایق مشترک خود را تعقیب کنند و فعالیت های خود را با مشارکت یکدیگر سازماندهی کنند . دوم، در این فرایند، افراد متنوعی از شبکه های اجتماعی را ایجاد می کنند تا مسیر برای مشارکت ها و همکاری های بزرگتر وانجام فعالیت های مشترک برای نوآوری و یادگیری باز شود. چنین انجمن هایی می توانند درتقویت هویت های منطقه ای و تشویق بازیگران خاص برای کار با همدیگر در جهت اهداف مشترک نقش مهمی را بازی کنند، به ویژه که صرفه جویی های بازار به حصول عوامل اجتماعی غیر بازاری وابسته است که بنگاه های کوچک و متوسط به تنهایی قادر به انجام آن نیستند. از این گذشته، همجواری با مؤسسات مالی و اعتباری[۸۱] نظیر بانک ها، بنگاه های سرمایه گذاری مشترک و سایر نهادهای مالی نیز از طریق حمایت از رشد و گسترش فعالیت های مرتبط با خوشه می تواند به توسعه موفق خوشه های صنعتی کمک کند . آنها با حمایت از بازیگران کلیدی درخوشه ها، بنگاه های جدیداً شکل گرفته و پاسخگویی به نیازهای در حال تغییر خوشه های صنعتی، اثر مثبتی را در توسعه و تقویت خوشه های صنعتی ایفا می کنند.دولت نیز نقش کلیدی برای توسعه خوشه های صنعتی از طریق شکل گیری محیط صنعتی وتجاری مطلوب با شکل دادن به مشارکت متعهدانه در تضمین رشد تجاری بنگاه ها بازی می کند . این نقش دولت به ویژه در کشورهای در حال توسعه در توانمندسازی و تحریک بازیگران درخوشه های در حال توسعه مهم است . دولت از طرق مختلفی می تواند بر فرایند توسعه خوشه های صنعتی و در نتیجه بر فرایندیادگیری و نوآوری آنها کمک کند . این نقش می تواند از طریق کمک های مالی، تنظیم سیاست های بازار سرمایه و نرخ مبادله، سیاست های پولی و تجاری،استقرار استانداردهای تولید ملی و محلی، مقررات ضد انحصار و سیاست های خرید دولتی محیط تنظیمی و مالیاتی که می تواند تأثیر مهمی بر هزینه کار اقتصادی وتجاری بگذارد ، ارائه انگیزش های مالیاتی برای تحقیق و توسعه، سیاست های مناسب زیست محیطی و … به تقویت نقش خوشه ها در فرایند یادگیری توسعه منطقه ای کمک کند (Stimson et al,2002) .کوک و مورقان ( ۱۹۹۸ ) بر این باورند که دولت با ارائه کمک های مالی نظیر کاهش تعرفه ها برنهاده ها و حفظ ستانده ها بدون تحت تأثیر قرار دادن کارایی درازمدت ، نقش مهمی را در توسعه خوشه های صنعتی بازی می کند . این به ویژه در مورد بنگاه های کوچک بیشتر صدق می کند. بالاخره، زیرساخت های فیزیکی که نقش دولت در ایجاد و توسعه آن ها انکارناپذیر است ، می تواند نقش حیاتی در توسعه منطقه ای و رقابت پذیری خوشه های صنعتی بازی کند . این زیرساخت ها می توانند از جاده ها، بنادر، سیستم های مخابراتی و برق گرفته تا مراکز پردازش داده، سیستم های حمل و نقل کار آمد و نظایر این ها را شامل شوند . وجود این زیرساخت ها نه تنها به توسعه خوشه های صنعتی منجر می شود، بلکه موجب جذب صنایع جدید به این نوع مناطق می شود. این عوامل نشان می دهد که نقش محیط نهادی و دولت های ملی در حمایت از فرایندیادگیری وتقویت نقش خوشه های صنعتی برای تحریک توسعه منطقه ای حیاتی است.
۴-۴-۲ بازار نیروی کار محلی
علاوه بر این، یکی از مهمترین عناصر خوشه بندی صنعتی ، شکل گیری بازار نیروی کار ماهر محلی است که یکی از مجراهای مهم برای تقویت فرایند یادگیری و انتقال دانش و اطلاعات برای نوآوری در خوشه های صنعتی است (Guerrieri &Pietrobelli, 2004 ). بازار نیروی کار ماهر عموماً به وسیله تمرکز افراد ماهری که از یک بنگاه به بنگاه های دیگر در حال حرکت هستند و محلی شدن آنها در یک فضای جغرافیایی مشخص ، شکل می گیرد. تحرک نیروی کار بین بنگاهی، عامل اساسی در ترکیب مجدد اطلاعات موجود و در ایجاد یک ذخیره اطلاعاتی مشترک در درون یک واحد فضایی مشخص است (Antonel,2000). از اینروست که گفته می شود که تحرک نیروی کار در میان مهمترین کانال های انتقال اطلاعات برای یادگیری و نوآوری است که به عنوان یک صرفه جویی کلیدی برای بنگاه ها در یک صنعت مشخص بوده و یک عامل مهم برای مزیت رقابتی و رشد اقتصاد منطقه ای بالقوه است ؛ چرا که دانش تا حد زیادی درنیروی کار جای می گیرد و جریان نیروی کار بین بنگاه ها از اینرو می تواند جریان های یادگیری ونوآوری را سرعت بخشد . گذشته از این، جریان نیروی کار بین بنگاهی، ابزار بزرگی برای ساخت روابط اجتماعی تلقی می شود و تسهیل کننده ایجاد شبکه روابط غیر رسمی است و صرفه های مثبت را به وسیله ایجاد و تداوم روابط اجتماعی که برای یادگیری و نوآوری صنایع حیاتی هستند، پدیدار می سازد( (fornahl, 2005. از اینرو، قابلیت دسترسی به نیروی کار ماهر محلی با ظرفیت های مشخص صنعتی ، یک عامل حیاتی برای ایجاد و توسعه خوشه های صنعتی منطقه ای شده است (Keeble et al,2005). یک ذخیره بزرگ از نیروی کار ماهر در منطقه به معنی این است که بنگا ه ها مجبور نیستند برای جستجوی نیروی کاری که آنها نیاز دارند ، هزینه زیادی پرداخت کنند یا بالعکس، در چنین محیطی، نیروهای کار ماهر محلی، در دستیابی به فرصت های شغلی، موقعیت بهتری دارند . ضمن اینکه، حضور مؤسسات آموزشی و تربیت نیروی کار در منطقه ، عرضه ثابتی از نیروی کار کیفی را به بنگاه ها در خوشه های صنعتی ارائه می دهد . از اینرو،یکی از مهمترین منابع نوآوری و یادگیری دانش تجسم یافته در نیروی کار کیفی است که مستقیماً از مؤسسات تحقیقی به بنگاه های خصوصی در شکل فارغ التحصیلان و نیز بین بنگاه ها در شکل نیروی کار سیار ، جریان پیدا می کند (Wolfe, 2004). در کنار بحث های مطرح شده در بالا، وجود یک بازار نیروی کار منعطف و پرتحرک می تواند به شکل گیری بنگاه های جدید منجر شود (Saxenian, 2004). این بحث تصریح دارد که در یک خوشه صنعتی، نیروی کار موجود در بنگاه ها ممکن است بنگاه خود را ترک و برای خود بنگاه های جدیدی ایجاد کند. این اثر تراوش بنگاه های جدید به تکمیل یا رقابت با بنگاه های موجود منجر می شود که فرایند یادگیری و نوآوری و رشد اقتصاد منطقه ای را تحریک می کند. از اینرو، بیشتر خوشه های صنعتی منطقه ای ممکن است از شکل گیری بنگاه جدید توسعه پیداکنند. برای نمونه، اغلب بنگا ه های ماشین آلات بسته بندی در منطقه بولونای ایتالیا از یک بنگاه خاص متولد شده اند، چنانکه این مسأله برای بنگاه های اپتیکال و تزلار و تقریبا همه بنگاه های نیمه هادی در دره سیلیکون اتفاق افتاده است (Saxenian,2004). از اینرو، کیبل ودیگران ( ۲۰۰۵ ) سازوکارهای کلیدی یادگیری و نوآوری را در ارتباط با توسعه بنگاه های جدیداز دل بنگا ههای موجود در سه سطح ۱) شکل گیری بنگا ه های جدید؛ ۲) سطح تعامل بین بنگاهی[۸۲]؛ و ۳) جریان های نیروی کار ماهر بین بنگاه ها تصور می کنند که می تواند به توسعه و تکامل خوشه های صنعتی در یک منطقه کارکردی مؤثر باشد.