و همچنین باء بمعنای لام استعمال می گردد مانند : إذ فرقنا بکم البحر «یاد آرید زمانیکه شکافتیم برای شما دریا را».
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
«باء» بمعنای من هم آمده است مانند : عینا یشرب بها عباد الله «چشمه ای که می نوشند از آن چشمه بندگان خدا».
«باء» در سه مورد قیاسا زائده واقع می شود :
۱- خبر لیس مانند : لیس زید بقائم «زید قائم نیست».
۲- خبر ما نافیه مانند : ما زید بقائم «زید قائم نیست».
۳- خبر مبتدای مقرون هل مانند : هل زید بقائم «آیا زید قائم است؟».
۲-۲-۲-۹. حرف «حتی» :
۲-۲-۲-۹-الف. «حتی» در مبادی العربیه :
حتی «در صورتی که حرف جاره قرار گیرد» به معنی «الی» و برای انتهای مکان یا زمان آورده می شود و مجرور حتی تنها اسم ظاهری است که یا به آخرین جزء و یا اینکه به آخرین جزء ما قبل خود متصل گردیده است و ما بعد حتی «مجرورحتی» از نظر حکم، داخل در ما قبل حتی نخواهد بود، مانند : «أکلت السمکه حتى رأسها».
در این مثال «رأس السمکه – سر ماهی» متصل به ماهی و جزء ان محسوب می شود.
و مانند : «سرت حتى مطلع الفجر».
در این مثال ما بعد حتی «مطلع» متصل به آخرین جزء «الفجر» است و از نظر حکم ما بعد حتی «رأسهت مطلع الفجر» در حکم ما قبل آن «أکلت السمکه – سرت» داخل نیست زیرا مقصود گوینده از «أکلت السمکه حتى رأسها» آن است که جزء اخیر «رأس السمکه» خورده نشده است و همچنین منظور از «سرت حتى مطلع الفجر» آن است که : سیر و سفر من تا هنگام و زمان طلوع فجر بوده است.
تبصره – همانطوری که عنوان گردید مجرور حتی اسم ظاهری است که یا آخرین جزء و یا اینکه به آخرین جزء ما قبل خود متصل گردیده و بر اساس رعایت همین معنی صحیح نیست، گفته شود :
«سرت البارحه حتى نصف اللیل» بلکه باید گفت : «سرت البارحه إلى نصف اللیل – شب گذشته را تا نصف شب خوابیدم(پیاده روی کردم)» چه آنکه ما بعد حتی «نصف اللیل» نه آخرین جزء و نه متصل به آخرین جزء است .
۲-۲-۲-۹-ب. «حتی» در الکامل فی شرح العوامل :
«حتی» برای انتها آورده می شود و مدخول «حتی» یا جزء ما قبلش است مانند : أکلت السمکه حتى رأسها.
و یا اینکه مدخول حتی متصل به ما قبل خود است مانند : نمت حتى الصباح «خوابیدم شب را تا صبح».
و در پاره ای از بعضی مواقع ما بعد حتی مفید قوت است مانند : مات الناس حتى الأنبیاء «مردند مردم حتد انبیاء».
و یا اینکه ما بعد «حتی» دارای ضعف است مانند : قدم الحاج حتى المشاه «آمدند حجاج حتی پیادگان».
فصل سوّم
مبانی نظری
۳-۱. مقدمه:
این تحقیق رویکردی کتابخانهای داشته و در طی آن تلاش شده است با جمعآوری شواهد(پیکرۀزبانی) از آثار ترجمه(عربی و فارسی) برابر نهادهای حروف اضافه عربی و فارسی و میزان فراوانی آنها مشخص شود تا به این ترتیب مبنایی برای پیش بینی خطای عربزبانان فارسیآموز درکاربرد حروف اضافه فراهم شود. البته این مبنا میتواند در پیشبینی خطای فارسیزبانان عربیآموز هم به کار آید. به این ترتیب هدف این تحقیق کمک به آن دسته از مدرسان زبان فارسی است که با فارسیآموزان عربزبان سرو کار دارند. پیشبینی خطا در کاربرد حروف اضافه و اینکه مثلا کدام یک از حروف اضافه برای عربزبانان فارسیآموز چالش برانگیزتر است میتواند، درآموزش آن حروف به زبانآموزان دو نتیجه مشخص داشته باشد:
۱- به معلم کمک کند از پیش برای ارائه بازخوردهای زبانی متناسب و هدفمند آماده باشد. یعنی اگر معلم بداند چه نوع خطا هایی بیشتر محتمل است، برای آنها میتواند بازخورد برنامه ریزی شده و متناسب با آنها ارائه کند.
۲- در صورت لزوم بنا به نیاز زبان آموز، اهداف دوره و زمان دوره تغییرات لازم در محتوای دروس یا روش(رویکرد) تدریس خود ارائه کند تا از دستکم فسیلشدگی خطاهایی که در امر «انتقال معنا» اختلال ایجاد میکنند، جلوگیریکند.
درهمین راستا ناگزیر باید به حوزه مطالعاتی که به زبانشناسی مقابلهای معروف شد و در سیر تکوین خود حوزه «تجزیه و تحلیل خطا» را به دنبال داشت، آشنا شد.
۳-۲. تعریف و سیر تحول زبانشناسی مقابلهای
۳-۲-۱. زبانشناسی مقابلهای
بنا بر توصیف کشاورز(۵: ۲۰۰۸) بنیادهای روانشناختی زبانشناسی مقابلهای «بر این فرض بنا نهاده شده است که یادگیرندگان زبان دوم یا زبان خارجی گرایش خواهند داشت که مشخصه های زبان رسمی زبان اولشان را به پارهگفتارهای زبان دوم شان را انتقال دهند.» کشاورز در کتابش توضیح میدهد که این فرض به گونهای واضح در رساله لادو یعنی «زبانشناسی میان فرهنگها» (۲ : ۱۹۷۲) بیان شده است:
افراد گرایش دارند صورتها و معانی و توزیع صورتها و معانی زبان و فرهنگ بومی خود را به زبان و فرهنگ خارجی انتقال دهند. هم در حوزه تولید یعنی وقتی که صحبت میکنیم و هم در حوزه فهم وقتی تلاش میکنیم زبان را بفهمیم و به چنگش آوریم… همانطور که توسط بومیزبانان این عمل صورت میگیرد.
کشاور فرض پیشگفته را مبنایی میداند که بر اساس آن زبانشناسان ساختارگرا قصد داشتند مناطق سختی[۳] را برای زبان دوم بیابند و برای فائق آمدن بر این سختی مفاد درسی مناسب تولید کنند. آنها این کار را براساس مقایسهای سامانمند و مقابله ساختارهای زبان بومی یادگیرندگان با ساختارهای زبان مقصد انجام میداند. این تکنیکی بود که در اشاره به آن از عبارت «تحلیل مقابلهای» استفاده شد.
به این ترتیب این فرض و تکنیک چنان اعتباری گرفت که بتوان از «فرضیه تحلیل مقابلهای»[۴] صحبت کرد. کاربرد واژه انتقال هم بار معنایی خنثایی داشت و برای آن بود که بتوان از طریق به کارگیری صفتهایی چون مثبت و منفی بار آن تعریف و محدودکرد. به این معنا که انتقال منفی زمانی به وقوع میپیوست که یک عادت منتقله از زبان اول به سبب شباهت ساختاری با عادتی در زبان دوم به تسهیل شکلگیری آن عادت جدید در زبانآموز یاری میکرد و انتقال منفی هم زمانی رخ میداد که یک عادت در زبان اول به سبب تفاوتش با ساختار نظیر در زبان دوم مانع شکلگیری عادت به کارگیری آن ساختار زبان دوم در زبانآموز میشد.
فراتر از این اعتقاد به وجود مکانیسم انتقال نگاه ویژهای بود که به مفهوم خطا در زبانشناسی مقابلهای وجود داشت. بنا به اعتقاد کشاورز(۷: ۲۰۰۸) خطاها نشانه شیطانی از کمبود هم در تدریس و هم در یادگیری بودند و هر اقدامی باید صورت میگرفت تا از وقوع آنها جلوگیری شود. ریشههای این به تعبیر کشاورز «تابوسازی از خطا» را میتوان در نگاه افرادی چون نلسون بروک در کتاب «زبان و زبانآموزی» (۵۸: ۱۹۶۰) یافت که میگوید: قرار بر این است که مانند گناه از خطا اجتناب شود و بر اثرگذاری آن فائق آمد اما حضور آن را باید انتظار داشت.
۳-۲-۲. گونههای تحلیل مقابلهای
زبانشناسی مقابلهای در طول فرایند نضج خود به سه گونه تقسیم شد:
۳-۲-۲-الف. گونه قوی:
باورمندان به این گونه با اعتقاداتی که در روانشناسی رفتارگرا و در زبانشناسی ساختارگرا ریشه داشت، مانع اصلی یادگیری زبان دوم را تداخل ساختار زبان اول با ساختار زبان دوم میدانستند. به این ترتیب کسانی مانند لادو(vii :1957) در کتاب «زبانشناسی میانفرهنگی» معتقد بودند: برنامه این کتاب بر این فرض قرار گرفته است که ما میتوانیم با مقایسهای سامانمند میان زبان و فرهنگی که قرار است یادگرفته شوند و زبان و فرهنگ بومی زبانآموز الگوهایی را که در امر یادگیری مشکل ایجاد خواهد کرد و آنهایی را مشکلی ایجاد نخواهند کرد، پیشبینی کرده و توصیف کنیم.
به گفته کشاورز مفروضات بنیادن گونه قوی فرضیه تحلیل مقابلهای توسط لی(۱۹۶۸: ۱۸۶) به این صورت طبقهبندی شدهاند:
۱- علت اصلی یا حتی تنها علت مشکل و خطا در یادگیری زبان خارجی تداخلی است که از زبان بومی یادگیرنده نشات میگیرد.
۲- مشکلات زبانآموزی عمدتا یا کلا مربوط هستند به تفاوتهایی میان دو زبان.
۳- هر چه این تفاوتهای بیشتر باشد، به همین نسبت مشکلات یادگیری حادتر خواهند بود.
۴- برای اینکه سختیها و خطاهایی که در یادگیری زبان خارجی به وقوع می پیوندد را پیشبینی کنیم، نتایج یک مقایسه میان دو زبان را احتیاج دارد.
۵- مقایسه میان دو زبان و سپس کم کردن آنچه باهم در آن مشترک هستند، میتواند بهترین طریق ممکن برای یافتن آنچه که قراراست تدریس شود باشد. به این ترتیب آنچه که دانشآموز باید بیاموزد برابر است با حجم تفاوتهایی که توسط روش تحلیل مقابلهای تایید و تثبیت شده است.
۳-۲-۲-ب. گونه ضعیف:
کسانی چون واردف(۱۹۷۰) متوجه شدند که ادعای گونه قوی تحلیل مقابلهای بسیار بلندپروازانه و فراتر از دسترس است. به همین جهت گونه ضعیفتری از آن را ارائه کردند. وارداف مینویسد: گونه ضعیف از زبانشناس میطلبد که تنها بهترین دانش در دسترسش را به منظور توضیح سختیهای مشاهده شده در یادگیری زبان دوم به کار گیرد…. این امر با مشاهده شواهد فراهم شده از تداخلهای زبانی آغاز میشود و زبانشناس این شواهد را به کارمیگیرد تا شباهتها و تفاوتهای میان دو سیستم زبانی را توضیح دهد. اشارهای که به دو سیستم ( زبان بومی و زبان هدف) صورت گرفته است، تنها به منظور توضیح پدیده تداخلی است که در عمل مشاهده شده است.
به این ترتیب گونه ضعیف عملا مدلی تشخیصی و توضیحی است و تلاش میکند از ادعاهای پیشبینیکنندگی گونه قوی احترازکند اگرچه گونه ضعیف به هر تقدیر مفهوم تداخل را به رسمیت میشناسد اما این عقیده را ترویج میکند که مشکلات زبانآموزی اگر بعد از وقوع و مشاهده مورد توصیف قرار بگیرند، نتایج مفیدتری حاصل خواهد شد. کشاورز تصریح میکند که اگرچه صفت ضعیف برای این گونه استفاده شده است اما این گونه بسیار واقعگرایانه و عملیتر از گونه قوی است.
۳-۲-۲-ج. گونه متعادل:
کمبودهای هر دو گونه پیشین سبب شد تا ضیاء حسینی و اولر(۱۹۷۰) بر مبنای مطالعهای که روی خطا املایی انگلیسیآموزان خارجی( با پیشینههای زبانی متفاوت) انجام دادند، گونه متعادلی ارائه کنند.
طبق گونه قوی اگر یک زبانآموز غیر انگلیسی زبان دارای زبانی (مانند ایتالیایی یا آلمانی) باشد که برای نگاشتن آن از سیستم نگارشی لاتین میکند، به علت شباهتهای میان دو زبان و سیستم نگارشی همریشه چنین یادگیرندگانی باشد به نسبت سایر یادگیرندگان انگلیسی در یادگیری نوشتار انگلیسی با مشکلات کمتری روبرو باشند. گونه ضعیف هم این انتظار را در محقق به وجود میآورد که زبانآموزان مذکور در امر نگارش انگلیسی موفقتر از سایر زبانآموزان عملکنند اما نتایج تحقیق اولر و ضیاء حسینی نشان داد که پیشبینی و انتظار دو گونه قوی و ضعیف صحت ندارد.