با این حال کانال سوئز پس از توریسم، دومین منبع درآمد دولت مصر است. دولت مصر بابت عوارضی که از کشتی های عبوری از کانال دریافت می کند تا کنون میلیاردها دلار عایدی داشته است. برای مثال در سال ۲۰۰۷ دولت مصر ۴ میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلار از این کانال درآمد داشته است.[۶]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
البته با اجرای طرح های توسعه بر روی این کانال و پیرامون آن مصر امیدوار است به درآمد ۱۰۰ میلیارد دلاری از محل عوارض عبور کشتی ها از این کانال دست پیدا کند.(خبرگزاری جمهوری اسلامی ۲۵/۲/۱۳۹۲)
۲-۵- تاریخ مصر
مصر دارای یکی از قدیم ترین تمدن ها در جهان است که از حدود ۴ هزار سال پیش از میلاد وجود داشته و آثار باقی مانده از عصر فراعنه گواهی بر این مطلب است. در اسطورههای سامی محل برآمدن پیامبرانی مانند یوسف و موسی را در همان دوران و در سرزمین مصر آورده اند.
دولت قدیم این کشور در سال ۵۲۴ قبل از میلاد به دست ایرانیان سقوط کردو در دو دوره هخامنشی و ساسانی مدتی به عنوان بخشی از ایران به شمار می رفت.در ۳۳۲ قبل از میلاد این کشور توسط اسکندر اشغال گردید و در سال ۳۰ پیش از میلاد رومیها بر این سرزمین حاکم شدند. پس از اسلام و در سال ۱۹ هجری و در زمان خلیفه دوم عمر این کشور توسط مسلمانان فتح شد و به نوعی تا سال ۱۵۱۷ میلادی در دست حکومتهای اموی و عباسی و فاطمی های مصر بود. در این سال امپراطوری عثمانی مصر راضمیمه خاک خود نمود .حضور طولانی مدت عراب باعث شد تا زبان عربی در این کشور گسترش یابد و در اسلام نیز کم کم به دین رسمی مردم این کشور بدل شد.
در سال ۱۸۹۸ این کشور شاهد حمله ناپلئون بود و پس از آن در ۱۸۰۵ میلادی محمدعلی پاشا از سوی دولت عثمانی حکومت این کشور را به عهده گرفت .
۲-۵-۱- تاریخ سیاسی مصر پس از استقلال
همانطور که اشاره شد مصر از سال ۱۵۱۷ به عنوان بخشی از امپراطوری عثمانی شناخته می شد و با وجود کشمکشهایی که گه گاه وجود داشت این مسئله تا سال ۱۸۸۱ ادامه داشت تا اینکه در این سال انگلستان این کشو را به اشغال خود درآورد. و تا سال ۱۸۹۲ مصر به عنوان یکی از مستعمرات انگلیس محسوب می گردید. در این زمان جنبش هایی برای استقلال در مصر فعال شدند . در سال ۱۹۱۴ مصر از مستعمره به کشور تحت الحمایه انگلستان بدل شد و تا سال ۱۹۲۲ این مسئله هم چنان پابر جا بود تا اینکه در سال ۱۹۲۲ از تحت الحمایه گی انگلستان خارج شد و به همت حزب وفد به رهبری سعد زغلول عملا مستقل گردید ودر سال ۱۹۳۶ نخست وزیر ملک فاروق انگلستان را وادار به به پذیرش استقلال رسمی مصر نمود.
بر اساس قرار دادی که در ۲۶ اگوست ۱۹۳۶ بین انگلستان و مصر به امضا رسید مصر از اشغال انگلیس رها گردید ولی کنترل کانال سوئز همچنان دست انگلیسی ها باقی ماند. جنگ اعراب و اسرائیل و شکست مصر در این جنگ و همچنین وجود فساد در میان افسران و کارمنداد بهانه ای شد تا در سال ۱۹۵۲، یک گروه از افسران ارتش موسوم به «افسران آزاد» بر ضد حکومت دست به کودتا زدند و ژنرال محمد نجیب به عنوان نخستین رئیس جمهور مصر انتخاب شد.
دو سال بعد یعنی در سال ۱۹۵۴ یکی دیگر از افسران بلند مرتبه که در کودتا نیز شرکت داشت به نام جمال عبدالناصر به ریاست جمهوری رسید . وی به عنوان یکی از با نفوذ ترین روسای جمهور مصر نقش مهمی در ملی کردن کانال سوئز بازی کرد و در جریان این تلاش در برابر فشار های انگلستان و اسرائیل و همچنین کشور فرانسه ایستادگی نمود.(کدیور،۱۳۷۳ص۲۴-۲۰)
جمال عبدالناصر به لحاظ روحیه ناسیونالیستی خود در بین عرب ها مشهور میباشد. نهضت پانعربیسم ناصر که بعد از او پایه گذارشد، در دهههای۱۹۵۰ و۱۹۶۰ طرفداران زیادی داشت و هنوز هم بعد از سالها از مرگ او بین عرب های طرفدار دارد. از اقدامات مهم سیاسی او میتوان به جنگ شش روزه عرب ها و اسرائیل و توافقنامه کانال سوئز نام برد. جمال عبد الناصر بر اثر سکته قلبی در سال ۱۹۷۰درگذشت.
از دیگر اقدامات مهم و موثر جمال عبدالناصر می توان به گرایش به وحدت عربی و استعمار ستیزی، حمایت از جنبش های آزادی بخش و بنیانگزاردن جنبش عدم تعهد، اجرای قانون اصلاحات ارضی و ساختن سد بزرگ آسوان اشاره نمود.
شش سال پس از کودتا، و در سال ۱۹۵۸ مصر به همراه سوریه و یمن دست به تاسیس یک جمهوری عربی واحد زدند که این اتحاد تا سال ۱۹۶۱ دوام داشت ولی بروز اختلافات متعدد باعث ازهم پاشیدن آن گردید. (ازغندی ،۱۳۷۴، ص۱۰۴).
پس از جمال عبد الناصر انور سادات از سال ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۱ ریاست جمهوری مصر را به دست گرفت. وی با توجه به این واقعیت که ارتش و دولت در مصر آن روز و از زمان کودتا تا دوران خود وی درحقیقت یک ماهیت واحد داشته و در حقیقت تمامی امور بوسیله ارتش و کسانی که در کودتا شرکت داشتند تعیین می گردید، کوشید تا نقش ارتش در امور اجتماعی کم رنگ تر شده و سیاست را مستقل از ارتش نماید.این مسئله به محبوبیت وی در مصر منجر گردید . با این حال وی نیز در پی رژیمی اقتدار گرا بود و کشور را بصورت تک حزبی اداره می کرد[۷] . مجلس و قوه قضاییه عملا در اختیار او بودند. با این حال سیاستهای پوپولیستی و ناسیونالیستی جمال عبدالناصر او را به چهره ای محبوب در مصر تبدیل کرده بود.
انور سادات در سال ۱۹۷۸ با امضای قرار داد صلح با رژیم اسرائیل که با واسطه گری آمریکا صورت پذیرفت و به پیمان کمپ دیوید مشهور شد عملا بخش زیادی از حمایت مصری ها را از دست داد و مصر از اتحادیه عرب اخراج گردید و مشروعیت سیاسی انور سادات در درون مرز ها و خارج از آن با چالشهای جدی مواجه شد.(سیمبره، ۱۳۶۸: ۴۵)
اقدامات عمده انور سادات را می توان به تلاش برای حذف جمال عبد الناصر از خاطره مصر، اتخاذ سیاست درهای باز به منظور جلب سرمایه های خارجی و جلب کمک های اقتصادی امریکا و ایجاد اقتصاد بخش خصوصی و همچنین نزدیکی هرچه بیشتر به غرب و فاصله گرفتن از شرق و بویژه شوروی را می توان نام برد. (حسینی، ۱۳۸۱:۴۲) وی در این راه موفق بود و کشور عملا به سوی سرمایه داری سوق پیدا کرد و بازاریان و زمین داران در عرصه اقتصاد مصر فعال شدند از طرف دیگر قراردادهای متعدد با آمریکا در این دوران به امضا رسید.
علی رغم اقدامات اقتصادی و اصلاحات سیاسی انورسادات ، قرار داد کمپ دیوید دشمنی های زیادی را بر علیه وی بویژه در میان گروه های رادیکال بر انگیخت ودر نهایت در سال ۱۹۸۱ در طی یک رژه نظامی توسط «خالد اسلامبولی» که وابسته به گروه جهاد اسلامی بود، ترور شد.
حسنی مبارک تا فوریه ۲۰۱۱ (۲۲ بهمن ۱۳۸۹) چهارمین رئیس جمهورعربی مصر بود. وی پس از ترقی در نیروی هوایی مصر تا مقام «نایب رئیس جمهور» بالا رفت و پس از ترور انور ساداتدر ۱۹۸۱ به ریاست جمهوری رسید.طبق قانون سال ۱۹۷۱ مصر مبارک کنترل کامل کشور را بر عهده داشت و قبل از قیام مردم مصر به عنوان رئیس جمهور مصر از قدرتمندترین حاکمان منطقه به شمار می رفت. مبارک با تقویت نقش ارتش مجددا با برقراری ثبات راه توسعه اقتصادی مصر را در پیش گرفت و با بهره گرفتن از شرایط بحرانی منطقه و جنگ ایران و عراق از یک سو و پس از آن جنگ عراق و کویت توانست با کاستن از تبعات پیمان کمپ دیوید در اذهان کشور های منطقه بویژه در میان اعراب جایگاه خود را در میان کشور های عربی تثبیت نماید.(کدیور ، ۱۳۷۳: ۲۶)
در دوره مبارک حقوق بشر نسبت به دوره های قبل بهبود یافته و این امر نیز در افزایش مقبولیت دوران حکومت مبارک و گسترش نفوذ مصر در جهان عرب تاثیر گذار بوده است.با این حال این سطح از آزادیها و ذ رعایت حقوق بشر تازمانی پابرجاست که اقتدارگرایی و قدرت مطلق رئیس جمهور را زیر سوال نبرد ، در غیر این صورت دولت از بر قراری فضای بسته و اعمال قدرت ابایی نداشت.(کدیور ، ۱۳۷۳:۱۲۸)
مبارک نسبت به روسای پیشین نسبت به احزاب و گروه های مخالف سخت گیری کمتری داشت و آنان را در بیان نظرات خود تا حدودی آزاد می گذاشت تا حدی که گروه اخوان المسلمین که در آن زمان غیر قانونی به شمار می رفت توانست با شرکت در فعالیت های انتخاباتی کرسی های زیادی را در مجلس به خود اختصاص دهد. پس از اصلاح ماده ۷۶ قانون اساسی[۸] ،حسنی مبارک در آخرین دور انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرد .در این دور انتخابات ۳۲ میلیون واجد شرایط بودند که ۲۳ درصد در انتخابات شرکت کردند و مبارک با۵/۸۸ درصد آرا برای پنجمین بار به ریاست جمهوری مصر رسید.
در پی اعتراضات گسترده مردم مصر؛ حسنی مبارک در تاریخ ۱۱ فوریه ۲۰۱۱ (۲۲ بهمن ۱۳۸۹) از ریاست جمهوری مصر استعفا داد. حکومت را به ارتش واگذار کرد و به شرم الشیخ رفت. درحقیقت انقلاب سال ۲۰۱۱ مصر به حکومت سی ساله حسنی مبارک در این کشور پایان داد و قانون اساسی جدیدی در این کشور تدوین گردید. پس از استعفای حسنی مبارک قدرت در اختیار شورای عالی نظامی مصر به رهبری فرمانده ارتشمحمدحسین طنطاوی بود و دولت منتخب این شورا اداره کشور را برعهده داشت
مبارک در حال حاضر در وضعیت بحرانی به سر برده و توانایی راه رفتن را از دست داده است.وی به تازگی از زندان آزاد شد . [۹]
در جریان انتخابات ریاست جمهوری در هفده ژوئن ۲۰۱۲ محمد مرسی به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد. او چهارمین رئیس جمهور مصر و اولین رئیس جمهور انقلاب مصر بود .محمد مرسی رئیس حزب آزادی و عدالت از احزاب اخوان المسلمین است.
در ژوئن ۲۰۱۳ موج جدیدی از اعتراضات در مصر شکل گرفته و مخالفان در سالگرد تحلیف مرسی خواستار کناره گیری مرسی از قدرت شدند. با شدت گرفتن اعتراضاتمحمد البرادعی رهبری مخالفان را در دست گرفته و چند تن از اعضای کابینه مرسی از جمله نخست وزیر استعفا کردند.او در سوم جولای ۲۰۱۳ و در نتیجه انقلاب ۲۰۱۳ مصر ، توسط بیانیه ی مشترک ارتش مصر، محمد البرادعی، شیخ الازهر و پاپ مسیحیان قبطی مصر از قدرت برکنار شد. ارتش مصر ، عدلی منصور ، رئیس دادگاه قانون اساسی مصر را به عنوان سرپرست ریاست جمهوری برای دوره انتقالی معرفی کرد. منصور طی چندین روز پس از عزل مرسی ، حازم الببلاوی را به عنوان نخست وزیر دولت موقت و محمد البرادعی را به عنوان معاون اول رئیس جمهور تعیین نمود.
۲-۶- نظام سیاسی مصر
نظام سیاسی مصر متشکل از سه قوه مجریه ،مقننه و قضاییه بوده و بر اساس قانون اساسی اختیارات گسترده ای برای رئیس جمهور در نظر گرفته شده است. قوه مقننه در مصر به دوبخش مجلس علیا و مجلس سفلی تقسیم میگردد .مجلس سفلی یا مجلس ملی دارای ۵۰۸ عضو است که ۴۹۸ نفر از آنان بطور مستقیم از سوی مردم انتخاب می شوند و ۱۰ نفر مستقیما از سوی رئیس جمهور به مجلس معرفی می شوند. این مجلس نقش اساسی در قانونگذاری دارد. نمایندگانمجلس علیا یا مجلس شورا نیز از سوی مردم و رئیس جمهور مشترکا انتخاب می شوند و دارای ۲۵۸ عضو است.
در آخرین انتخابات مجلس در مصر در تاریخ ۱بهمن ۱۳۹۰ نتیجهٔ نهایی انتخابات مجلس اعلام گردید. که در آن انتخابات حزبهای اسلامگرا بیش از ۷۰٪ رای آوردند.
قوه قضاییه مصر از چهار نوع دادگاه تشکیل یافته است که نظارت بر آنها از طریق شورای عالی قضایی صورت می پذیرد.
قوه مجریه که در راس ساختار سیاسی مصر قرار دارد شامل رئیس جمهر ، نخست وزیر و کابینه و معاونان رئیس جمهور می گردد.(قانون اساسی جمهوری عربی مصر، جلالی پور،۱۳۸۱) بر اساس قانون اساسی مصر [۱۰]رئیس جمهور از اختیارات گسترده ای برخوردار است ( قانون اساسی جمهوری عربی مصر، اصول ۱۳۶،۱۴۱،۱۴۳،۱۴۹،۱۵۳) و در حقیقت دیگر اعضای نظام سیاسی مصر از جمله اعضای کابینه و حتی نمایندگان مجلس جایگاه خود را در گرو رضایت و خواست ریس جمهور می دانند.(حسینی،۱۳۸۱ص۱۶۹)
پس از بهار عربی در مصر و سقوط مبارک مرسی رئیس جمهور جدید این کشور اصلاحات در قانون اساسی را آغاز و قانون جدید را به رای مردم گذاشت و علی رغم مخالفتهایی که از سوی برخی گروه ها واحزاب وجود داشت این قانون جدید به تصویب رسید. پس از برکناری مرسی توسط ارتش نیز تغییراتی در این خصوص اعلام گردید که باز هم با مخالفت عده ای مواجه شده و عنوان میگردد که اختیاراتی که برای رئیس جمهور موقت در آن آمده بسیار فراتر از چیزس است که در زمان مرسی تصویب شده بود. در برهه کنونی مشروعیت قانون اساسی و آینده تغییرات در آن در هاله ای از ابهام است.
۲-۷- احزاب مصر
در اوایل استقلال مصر بدلیل نفوذ انگلیسی ها در احزاب اقبال عمومی نسبت به تشکیلات حزبی پایین بود.
با این حال در سالهای ۱۹۲۲ تا ۱۹۵۲ اولین احزاب در مصر شکل گرفتند و در طی ریاست جمهوری جمال عبدالناصر عملا فعالیت بسیاری از آنها متوقف گردید و فقط حزب ناسیونالیستی عربی به عنوان تنها حزب فراگیر در کشور فعال بود.در دوران انور سادات نیز تا سال ۱۹۷۴ ، سادات با فعالیت های حزبی مخالفت می ورزید و آن را مانعی بر سر راه حفظ اتحاد و یکپارچگی ملی می دانست.علی رغم این موضع خشن در برابر احزاب در سال ۱۹۷۶ گسترش روابط انور سادات با غرب و بویژه امریکا در دیدگاه او نسبت به احزاب تاثیر گذارد و آزادی نسبی فعالیتهای حزبی در مصر در چهارچوب قوانین سفت و سخت سادات آغاز شد. از جمله حزب های فعال در عرصه سیاست مصر می توان به حزب ناصری ، حزب وفد، حزب دموکراتیک ملی،حزب سوسیالیست کار، حزب دموکراتیک مردمی و حزب مصر الفتاه و حزب تجمع اشاره کرد.با این حال بدلیل ضعف در قوانین و عدم بلوغ دموکراتیک نظام مصر معمولا مردم فعالیت آگاهانه تاثیر گذار از طریق احزاب ندارند و برنده اکثر انتخابات حزب حاکم است.علاوه بر احزاب یاد شده گروه های اسلامی هم در مصر فعالند که از انجمله می توان به اخوان المسلمین،جناح الازهر، جهاد اسلامی و جماعت مسلمین اشاره داشت که در میان انها اخوان المسلمین میانه رو بوده و جناح الازهر گرایش به حکومت مصر دارد.
گروه های اسلامیدر گذشته با اقدامات خشونت آمیز در پی تغییر نظام حاکم بر مصر بودند و حتی اقدامات انها بر علیه گردشگران خارجی موجب نارضایتی عمومی از عملکرد آنها گردیده بود.
ولی در حال حاضر این رویکرد جای خود را به تلاشهای دموکراتیک داده بود که در نهایت اخوانالمسلمین توانست با بهره گرفتن از این روشها در سال ۲۰۱۱ دولت مبارک را سرنگون نماید.و در انتخابات مجلس نیز موفقیت چشمگیری داشته باشد و در نهایت محمد مرسی را به ریاست جمهوری مصر برساند.البته تحولات اخیر و برکناری مرسی از سوی ارتش موقعیت این گروه را با چالشهایی مواجه ساخته است. (سعادالدین ابراهیم،۲۰۰۲)لازم به ذکر است که تا قبل از انقلاب ۲۵ ژانویه، حزب “ملی دمکراتیک” به ریاست حسنی مبارک، حزب حاکم بر مصر بود. این حزب در تاریخ شانزدهم آوریل ۲۰۱۱ به دستور دستگاه قضایی مصر منحل شد.
پس از برکناری مرسی توسط ارتش و وقوع نا آرامی هایی که ارتشیان سازماندهی این نا آرامی ها را از سوی اخوان المسلمین می دانستند مجددا فعالیت های این حزب ممنوع گردید.
۲-۸- سیاست خارجی مصر پس از استقلال
سیاست خارجی مصر از زمان جمال عبدالناصر تا پایان دوره مبارک بیشتر از دو عامل زیر تاثیر پذیرفته است:
۱ـ نیروهای استراتژیک
۲ـ نیروهای ارزشی
امنیت و رفاه اقتصادی اهمیت دو مولفه ای هستند که برای نیروهای استراتژیک اهمیت ویزه دارند. مصر به لحاظ ژئوپولتیک موقعیتی دارد که امنیت ملی این کشور را عمیقاً به سیاست خارجی آن پیوند زده است. رود نیل در مقام یکی از ستون های اقتصاد و رفاه این کشور از همسایگان جنوبی مصر در قاره آفریقا سرچشمه می گیرد. و همین مسئله لزوم داشتن مناسبات سنجیده با همایگان بالادستی رود نیل را برای مصر حیاتی کرده است.کانال سوئز در عین حال که یکی از مزیت های استراتژیک مصر به شمارمی رود، ممکن است تحت شرایط خاصی به زمینه آسیب پذیری تبدیل شود. چرا که اهمیت استراتژیک آن می تواند محرک نفوذطلبی و دخالت قدرت های بزرگ گردد.
همسایگی مصر با اسرائیل و غزه نیز بر حساسیت امنیتی مصر افزوده است. بسیاری از استراتژیست های مصری طی دهه های گذشته بر این نظر بوده اند که مصر یا باید قابلیت تسلط بر اسرائیل را داشته باشد و یا اینکه به مصالحه با آن تن دهد.
اقتصاد مصر با ویژگی هایی چون جمعیت زیاد، محدودیت منابع طبیعی، وابستگی به بازارهای خارجی، وابستگی به منابع مالی خارجی در گرایش دولت مصر به مصالحه جویی نقش مهمی داشته است.این ها نمونه هایی از متغیرهای استراتژیک هستند که طی پنجاه سال گذشته بیشتر محرک یک سیاست خارجی مسالمت آمیز و مصالحه جویانه بوده اند.
در مقابل نیروهای استراتژیک که عمدتاً حامی اقدامات مصالحه جویانه بودند، نیروهای ارزشی هویتی مصر عمدتاً به صورت مانعی در برابر خط مشی مصالحه جویانه دولت عمل می کردند.
ملت مصر با هویت عربی ـ اسلامی از کانون های خیزش متفکران و حرکت هایی بوده که منادی استقلال و اسعتمارستیزی در جهان عرب و جهان اسلام بوده است. مصر از اولین کشورهایی بود که جرقه های بیداری اسلامی درآن پدیدار شد.
درقرن بیستم ، مصر ضمن اینکه از کانون های مهم خیزش ناسیونالیسم عربی و پان عربیسم بود، بستر فکری مناسبی برای رشد جنبش های اسلامی فراهم آورده است . دانشگاه الازهر یکی از مهم ترین نهادهای دینی جهان اسلام به حساب می آید و شهرتی جهانی دارد.
تفکر ضد استعماری ریشه دار در مصر باعث شد این کشور در تشکیل و قوام یابی جنبش عدم تعهد نقش مهمی ایفا کند . مردم و دولت مصر در بسیج ارتش عربی علیه اسرائیل نقش مهمی داشتند. تا پیش از مصالحه بین مصر و اسرائیل در کمپ دیوید، ارتش مصر در جنگ های اعراب و اسرائیل نقش محوری داشتند، به گونه ای که پس از انعقاد قرارداد صلح با اسرائیل، اعتماد به نفس ملت های دیگر عرب نیز آسیب دید و انگیزه سازماندهی جنگ های دیگر به منظور شکست اسرائیل از میان رفت.
در دوره ناصر، سیاست خارجی مصر عمدتاً با نهادهای هویتی تعریف می شد. محبوبیت شخص ناصر نیز تا حد زیادی محصول این متغیر بود. وی تلاش فراوانی برای رسیدن به استقلال واقعی و دوری از وابستگی به غرب به عمل آورد که ایفای نقش فعال در جنبش عدم تعهد از نشانه های آن بود. در همین چارچوب بود که ناصر با توافق های نظیر پیمان بغداد مخالفت می کرد و آن را حربه ای استعماری برای ایجاد تفرقه در خاورمیانه به حساب می آورد.
ناصر در مقام رهبر جریان پان عربیسم بر آن بود که اعراب باید متحد شوند، چراکه پراکندگی و تفرقه آنان باعث می شود به آسانی تحت سلطه استعمارگران درآیند. دولت ناصر برای مقابله با پدیده صهیونیسم نیز به ابراز پان عربیسم توسل یافت.