در صورتیکه از استراتژی ثبات پیروی شود و لزومی به تغییرات چه جزیی و چه کلی نباشد اصطلاحاً می گویند از استراتژی حفظ وضعیت موجود استفاده شده است. تصمیم برای انجام ندادن کار جدیدی است، یعنی تصمیم به ادامه عملیات و سیاست های فعلی به خاطر اینکه آینده قابل پیش بینی نیست. موقعیت مناسب شرکت در یک صنعت و وجود محیطی ثابت، شرکت را به ادامه وضعیت و فعالیت های فعلی اش ترغیب می کند و تغییر محدودی در اهداف سود و فروش خود اعمال می کند(اعرابی و همکاران، ۱۳۸۶).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲-۵-۳-۲ استراتژی بازنگری
در واقع نوعی فرصت یا وقفه است، فرصتی برای استراحت و تجدید قوا قبل از ادامه هر یک از استراتژی های رشد یا کاهش. می توان از آن به عنوان یک استراتژی موقتی استفاده کرد و منابع خود را ترمیم و متمرکز کرد. به عبارت دیگر تا بهبود اوضاع محیط می توان از آن استفاده کرد(اعرابی و همکاران، ۱۳۸۶).
در صورتی که از استراتژی ثبات پیروی شود، به دنبال آن و به منظور تقویت مواضع موجود از این استراتژی استفاده می شود. در این حالت برای کاهش هزینه ها و تخصیص بهتر منابع با توجه به اولویت ها یا تقویت مواضع موجود یک بازنگری در سازمان به عمل می آید(احمدی، ۱۳۷۷).
علاوه بر موارد بالا شرکت در وضعیت محافظه کارانه می تواند از استراتژی های رسوخ در بازار، توسعه بازار، توسعه محصول و تنوع همگون استفاده نماید(حمیدی زاده، ۱۳۸۸).
۲-۵-۴ استراتژی رقابتی
این نوع استراتژی، موقعیتی قابل دفاع در یک صنعت ایجاد می کند بطوریکه شرکت می تواند بر رقبای خود غلبه کند. پورتر به عنوان یکی از صاحب نظران استراتژیک برتری در رقابت را عموماً در سه استراتژی زیر معرفی نموده است. از دیدگاه پورتر، استراتژی ها به سازمان این امکان را می دهد که از سه مبنای متفاوت از مزیت رقابتی بهره گیرد. آنها عبارتند از: رهبری در هزینه ها، متفاوت یا متمایز ساختن محصولات و خدمات و سرانجام تمرکز نمودن همه توجه بر محصولات و خدماتی خاص(دیوید، ۱۹۹۹). که در ادامه تشریح می گردند.
۲-۵-۴-۱ استراتژی رهبری هزینه
هدف از این استراتژی کسب برتری در رقابت از طریق تولید محصول با کمترین هزینه ممکن نسبت به رقبا می باشد. بدین منظور روش پیشنهادی پورتر تولید در حجم زیاد با قیمت کم که اصطلاحاً آن را اقتصاد مقیاس می نامند، می باشد.عواملی که در انتخاب استراتژی فوق می توانند موثر باشند، عبارتند از:
- محصول غیر تجملاتی و ساده
- سادگی طراحی محصول
- کنترل مواد خام
- کمک های دولت
- هزینه کم کارگر
- مزیت محل جغرافیایی
- نوآوری در تولید
- خرید دارایی های ارزان قیمت
- کاهش هزینه سربار و … (احمدی، ۱۳۷۷).
در رهبری هزینه ها شرکت اقدام به تولید و عرضه محصولات استاندارد می کند که بهای تمام شده هر واحد برای مشتری کاهش یابد. یکی از دلایل اصلی برای اجرای استراتژی های یکپارچگی عمودی و افقی این است که بتوان از نظر رهبری در هزینه ها به منافع و مزایایی دست یافت. ولی پدیده رهبری در هزینه ها را باید همگام با متمایز ساختن محصولات و خدمات به کار برد. معمولاً اگر شرکتی استراتژی مبتنی بر رهبری هزینه ها را به شیوه ای موفقیت آمیز به اجرا درآورد، این اقدام بر کل سازمان اثر می گذارد که در نتیجه شرکت مزبور دارای کارایی بسیار بالا، سربار پایین، ضایعات قابل حمل، مقداری مزایای جانبی، دقت زیاد در دادن درخواست برای بودجه، حیطه نظارت گسترده تر، کاهش هزینه های نگهداری و سرانجام مشارکت گسترده کارکنان در تلاش های مربوط به کنترل هزینه ها خواهد بود(دیوید، ۱۹۹۹).
۲-۵-۴-۲ استراتژی تمایز
در استراتژی های متفاوت درجات مختلفی از تمایز را به وجود می آورند. متمایز بودن محصول یا خدمت به این معنی نیست که بهره مند شدن از مزیت رقابتی تضمین گردد، بویژه اگر محصولات استاندارد بتوانند به میزان زیادی نیازهای مشتریان را تامین کنند یا اگر شرکت های رقیب بتوانند از شرکتی که دارای ویژگی های متمایز است به سرعت تقلید نمایند. شرکت های رقیب نمی توانند به سرعت محصولات بادوام تولید و عرضه نمایند. مقصود از عرضه موفقیت آمیز محصولات متمایز این است که شرکت مربوطه می تواند، از نظر عرضه محصول از انعطاف پذیری بیشتر برخوردار شود، برای سازشکاری با محیط در حال تغییر از توان بیشتری برخوردار است، هزینه های کمتری به مصرف می رساند، برای نگهداری دستگاه ها، هزینه های کمتری می نماید، آرامش بیشتری دارد و از ویژگی های بیشتری برخوردار است. استراتژی توسعه محصول نمونه ای است که شرکت بدان وسیله از مزیت حاصل از اجرای استراتژی مبتنی بر متمایز ساختن محصول برخوردار می شود(دیوید، ۱۹۹۹).
دومین استراتژی پیشنهادی پورتر ارائه محصول ویژه است. بدین معنی که کسب برتری رقابتی از طریق تولید محصولی است که از دیدگاه مشتریان در مقایسه با محصولات مشابه منحصر بفرد و دارای خصوصیات ویژه باشد. در این حالت برای ایجاد ویژگی برتر به کمک خدمات ویژه از قبیل: کیفیت برتر، خدمات پس از فروش برجسته و … قیمت محصول را نیز بالا می برند. عوامل موثر در انتخاب استراتژی متمایز سازی به شرح زیر می باشند:
- کیفیت محصول
- قابلیت اعتماد محصول
- حفظ حق الامتیاز
- نوآوری محصول
- خدمات جنبی
- خصوصیات ویژه محصول
- نام و علامت تجاری
- کانال های توزیع ویژه (احمدی، ۱۳۷۷).
۲-۵-۴-۳ استراتژی تمرکز
استراتژی بعدی، تمرکز در بخش معینی از بازار برای محدود کردن دامنه فعالیت می باشد. با محدود شدن دامنه فعالیت، امکان متمرکز کردن منابع میسر شده و یک برتری رقابتی نسبت به رقبا بدست می آید. بدین طریق در محدوده بازار معین شده، فعالیت نسبت به رقبا بهتره شده و شرکت از موقعیت بهتری برخوردار خواهد شد. البته پس از این اقدام امکان بهره گیری از دو استراتژی متمایز سازی و کمترین هزینه در این محدوده بازاری و در کنار استراتژی تمرکز امکان پذیر خواهد بود. عوامل موثر در انتخاب استراتژی تمرکز عبارتند از:
- تنوع بسیار کم در محصولات
- بازار محدود و معین
- حوزه جغرافیایی محدود فعالیت
- تحقیق و توسعه تمرکز یافته بر روی یک محصول(احمدی، ۱۳۷۷).
استراتژی مبتنی بر تمرکز بر گروه خاصی از مشتریان هنگامی موفق است که بخشی از صنعت دارای اندازه و وسعت کافی و از رشد بالقوه برخوردار باشد و سرانجام این که، این موفقیت، از نظر شرکت های عمده و رقیب، از اهمیت زیادی برخوردار نباشد. استراتژی هایی مانند رسوخ در بازار و توسعه بازار به گونه ای هستند که می توان به میزان زیادی از مزایای ناشی از تمرکز بر گروه خاص از مشتریان استفاده کرد. شرکت های بزرگ و آنهایی که در سطح متوسط قرار دارند تنها زمانی می توانند از استراتژی های مبتنی بر تمرکز بر گروه خاصی از مشتریان استفاده کنند که این استراتژی را با استراتژی های مبتنی بر رهبری در هزینه ها و متمایز ساختن محصول درهم آمیزند. استراتژی مبتنی بر تمرکز زمانی بسیار اثربخش خواهد بود که مشتریان دارای سلیقه های بسیار متمایز باشند و شرکت های رقیب درصدد دستیابی به همین بخش از بازار نباشند (دیوید، ۱۹۹۹).
انواع استراتژی ها
رقابتی
محافظه کارانه
تدافعی
تهاجمی
شکل۲-۱- انواع استراتژی
۲-۶ مزایای مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک به سازمان این امکان را میدهد که به شیوهای خلاق و نوآور عمل کند و برای شکل دادن به آینده خود به صورت انفعالی عمل نکند. این شیوه مدیریت باعث میشود که سازمان دارای ابتکار عمل باشد و فعالیتهایش به گونهای درآید که اعمال نفوذ نماید (نه اینکه تنها در برابر کنشها، واکنش نشان دهد) و بدین گونه سرنوشت خود را رقم بزند و آینده را تحت کنترل درآورد. مالکان شرکت های کوچک، مدیران اجرایی، رؤسا و مدیران سازمان های انتفاعی و غیرانتفاعی متوجه منافع ناشی از مدیریت استراتژیک شده اند و چنین واقعیتی را پذیرفته اند.
از نظر تاریخی، منفعت اصلی مدیریت استراتژیک این بوده است که به سازمان کمک میکند از مجرای استفاده نمودن از روش منظم تر، معقولتر و منطقیتر راهها یا گزینههای استراتژیک را انتخاب نماید و بدین گونه استراتژیهای بهتری را تدوین نماید(دیوید، ۱۹۹۹، ص۴۵).