۴ـ توسعه روابط ایران با غرب در جهت بازسازی جنگی و برنامههای رشد و توسعه اقتصادی کشور.
۵ـ افزایش دادن کیفیت رابطه ایران با بانک جهانی و با صندوق بینالمللی پول.
۶ـ حل مشکلات شدید مربوط به ایرانیان متقاضی ویزا از آمریکا.
۷ـ رفع مسئله جزایر سهگانه.
لذا با توجه به مسایلی که مطرح شد ما نیازمندیم که به یک تفاهم کلی و مشترک برسیم. اگر به این نتیجه رسیدیم که میخواهیم بهبود روابط داشته باشیم، باید از یک کشور میانجی و دوست و تا اندازهای قابل اطمینان مثل ترکیه و پاکستان و عربستان سعودی استفاده کنیم که نوعی پیشنهاد از سوی آمریکا به ایران باشد.
لذا در این راستا ایران میتواند شروطی را برای مذاکره مطرح کند، از جمله اینکه:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
ـ آزاد کردن بدون قید و شرط داراییهای ایران و تحویل سلاحهای خریداری شده در زمان شاه.
ـ مطرح شدن عینی و عملی پرداخت غرامتهای جنگی ایران از طریق سازمان ملل متحد.
ـ حل مسایل و مشکلات مربوط به امور ویزایی و امور کنسولی ایرانیان داخل و خارج کشور.
بنابراین ما باید در ساختار سیاسی خود و نحوه تقسیم قدرت و اختیار و مسئولیتها، تعدیلهای لازم را به عمل آوریم تا بتوانیم در شرایط جدید نظم نوین جهانی و روند جهانی شدن و موقعیت جدید خاورمیانه سیاست خارجی خود را پویا و فعالتر کنیم و تصمیمهای قاطعتری داشته باشیم. ما در موقعیتی قرار داریم که باید وضعیت خود را در منطقه و نظام بینالملل مورد ارزیابی مجدد قرار دهیم. (آیدین، ۱۳۸۳، ص ۱۵)
بنابراین، اگر تغییراتی باید صورت بگیرد، میبایست موانع این تغییرات را بشناسیم. بر اساس قاعده فقهی، مسئولین ما نسبت به مسایل، ذهن فقهی دارند. در نتیجه، احساس انجام تکلیف میکنند، مگر اینکه فکر کنند راه دیگری وجود ندارد، آن وقت تکلیف را ساقط فرض میکنند. در حال حاضر، یکسری نخبگان فکری که کاملاً هم ضد ایرانی هستند در آمریکا در خصوص ایران تصمیم گیری میکنند، مایکل لنن در سخنرانی خود گفته است: «اگر از میان مخالفین ایران، حتی پنج میلیون نفر از اقشار مختلف اعتصاب کنند، نظام فرو میپاشد.»
پس به نظر میرسد که اولاً آمریکا از این طریق برای تغییر نظام ایران مصمم است و ثانیاً بدیلهای خود را برای حکومت معمولاً از گروه های اپوزیسیون خارج از کشور انتخاب کرده است.
بنابراین، در حالی که ایران توجهات خود را معطوف به آمریکا کرده است. در داخل کشور متوجه خطرات پیرامونی خود نیست. لذا نباید از محیط داخلی کشور غافل شد زیرا حفظ بقاء بدون پرداختن به محیط داخلی پدید نخواهد آمد. عمده دغدغههای داخلی ایران، بخشی از آن اقتصادی است و بخشی دیگر آن تا حدودی سیاسی است. اگر یک رفاه نسبی در جامعه ایجاد شود، میتواند مقداری رضایت جامعه را افزایش دهد.
پس اگر بتوانیم به لحاظ روانی مردم را راضی کنیم، میتوانیم به مسایل خارجی خود با آرامش بپردازیم و اگر آمریکا نسبت به آن چیزی که در داخل ایران میگذرد تا حدودی ناامید شود، شاید در تصمیمات خود، تغییراتی انجام دهد. (همان منبع، ص ۱۷)
امروزه به نظر میرسد که کشورهایی مثل چین و کشورهای اروپایی که قدرت و توان نظامی قابل ملاحضهای دارند، بیش از آنکه به فکر مقابله دسته جمعی با آمریکا و مطامع آن کشور باشند، به دنبال بهرهبرداری از امکانات اقتصادی و اقتصاد بزرگ آمریکا هستند که آنها را در جهت پیشبرد اهدافشان کمک کند.
همانطور که بیان شد، جمهوری اسلامی ایران باید به دنبال اتخاذ بهترین سیاست باشد تا بتواند اولاً موقعیت خود را در سطح منطقهای و بینالمللی افزایش دهد و ثانیاً شرایط را برای ایالات متحده فراهم نسازد که بخواهد ایران را تحت محاصره قرار داده یا به این کشور حمله نظامی کند.
جمهوری اسلامی ایران باید صداقت عمل و رفتار خود را به مجامع بینالمللی ثابت نماید که اولاً کشوری نیست که بخواهد قوانین بینالمللی را زیر پا گذارد و ثانیاً تمام فعالیتهای هستهای این کشور تحت نظارت آژانس بین المللی انرژی اتمی صورت می پذیرد و ثانیاً جمهوری اسلامی قصد ندارد که این فناوری هستهای را در اختیار کشور دیگری قرار دهد.
هر کشوری برای افزایش ضریب امنیتی خود نیازمند دستیابی به تکنولوژی مدرن میباشدو هیچ کشوری از جمله آمریکا این حق را ندارد که از آن جلوگیری کرده و آن را در انحصار خود بداند.
با توجه به مطالب ارائه شده مهمترین نگرانیهای امنیتی ـ نظامی ایران در منطقه عبارتند از: بحران عراق، بیثباتی در افغانستان، خطر تروریسم و قاچاق مواد مخدر، تهدیدهای نظامی آمریکا واسرائیل، همکاری امنیتی ترکیه واسرائیل، اختلاف با جمهوری آذربایجان در سر میدان نفتی خزر، ادعاهای امارات متحده عربی نسبت به جزایر ایرانی ابو موسی وتنب بزرگ و کوچک و چشم انداز تقویت شورای همکاری خلیج فارس ازسوی دیگر کشورهای عربی وکنار گذاشته شدن ایران در ترتیبات امنیتی منطقه وطرح خاورمیانه بزرگ آمریکا است.
اکنون وقت آن است که سیاستمداران ایرانی باید از حالت انزوا وانفعال خارج شده وبه فکر اتخاذ سیاست مناسب و صحیح باشند. از سوی دیگر ایالات متحده برای محدود ساختن فعالیتهای هستهای ایران به اتحادیه اروپا فشار وارد می کند تا از این طریق جمهوری اسلامی را محدود نماید. روند مذاکرات و دیپلماسی هستهای جمهوری اسلامی ایران واروپا نشان می دهد که هر دو طرف هدفها و انگیزه های جداگانهای دارند. ایران برای خنثی سازی سیاستهای خصمانه امریکا و بهرهگیری از فناوری هستهای وارد مذاکره با اروپا شده است.
با این حال هدف اتحادیه اروپا امتناع کردن ایران برای چشم پوشی از فناوری چرخه سوخت هستهای با دادن امتیازات تشویقی است. پس به این نتیجه میرسیم که با توجه به تلاشهای ایران برای دستیابی به تکنولوژی هستهای، سایر کشورها و قدرتهای منطقهای و بینالمللی خواهان عدم دسترسی ایران به این فناوری هستند.
ایالات متحده از طریق فشار وارد کردن بر اتحادیه اروپا خواهان این است که اتحادیه اروپا جمهوری اسلامی را متقاعد ساخته تا دست از فعالیتهای خود برداشته و آن را متوقف سازد.
دولت بوش برای اثبات اتهاماتی که علیه جمهوری اسلامی ایران مبنی بر تلاش برای تولید تسلیحات هستهای و کشتار جمعی وارد میسازد سعی دارد با توسل به ابزار قانونی و حقوقی و نفوذ در سازمانهای بینالمللی به نحوی پرونده ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی را به شورای امنیت کشانده و به موضوع جنبه امنیتی بر بدهد و مجازاتهای بینالمللی شدیدتری بر جمهوری اسلامی ایران به منظور تغییر رژیم تحمیل نمایند.
آیا آمریکا پس از تصرف عراق، ایران را تحت فشار میگذارد؟
بررسی گفتارها و عملکردهای آمریکا و اسراییل در پیرامون ایران، گویای آن است که رفتار دو کشور، بیش از پیش ستیزه جویانه گشته واحتمال بروز جنگ به نظر می رسد.
جورج بوش، با محور شرارت خواندن ایران در ۲۹ ژانویه۲۰۰ برای اقدامات آینده خویش وآماده سازی افکار عمومی و منطقی جلوه دادن واکنشهای آمریکا، درصد محک جامعه جهانی بر آمده است. اگر چه جامعه جهانی در برابر اظهارات بوش واکنش نشان داده وگنجانیدن نام ایران در کنار عراق وکره شمالی به مخالفت برخاست اما تاخر سندی جامعه جهانی مانع از با تداوم و تشدید سیاست دشمنانه کاخ سفید علیه جمهوری اسلامی نشده، وانگهی رویکرد آمریکا به ایران، روندی را میپیماید که بسیاری از محافل سیاسی و رسانهای معتقدند: ایالات متحده درصدد رویارویی با ایران است. ضمن اینکه تل آویو نیز در ترغیب واشنگتن به اقدام نظامی علیه ایران، از هیچ کوششی دریغ نورزیده است. جنب وجوشهای بینالمللی آمریکا نیز موید آن است که واشنگتن، به بهانه مبارزه با تروریسم و رویارویی با تولید و تکثیر جنگ افزارهای کشتار جمعی به دنبال این است که حمایت جامعه جهانی به ویژه اتحادیه اروپا و کشورهای روسیه و چین را نیز کسب کند. در بیانیه پایانی نشست ۸ کشور صنعتی جهان که از سوی نخست وزیر کانادا ـ به عنوان رئیس اجلاس صادر گردید. اعلام شد: «که سران گروه ۸،توافق خود را درباره تنظیم ۶ اصل عدم تکثیر سلاحهای کشتار جمعی اعلام تسلیحات هستهای، شیمیایی، رادیولوژی، میکروبی و اجزای تجهیزات و فناوریهای وابسته است.» براد شرمن، نماینه مجلس نمایندگان آمریکا اعلام کرد: «دسترسی ایران به تسلیحات اتمی میتواند به قاچاق آنها به آمریکا نیز بیانجامد و شهرهای ایالات متحده را به خطر بیافکند. فراهم ساختن هزینههای مالی تهدید انتقاد شرمن، خطاب به دولتهای اروپایی بود که به رغم تهدیدهای آمریکا با جمهوری اسلامی به ویژه در زمینه نفت وگاز همکاری میکنند. شرکتهای اروپایی که در ایران به سرمایهگذاری میپردازند و یا نهادهای مالی که سرمایه در اختیار جمهوری اسلامی میگذارند، این امکان را فراهم میسازند که تهران بتواند در زمینه دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی سرمایه گذاری کند.
بخش فارسی رادیو آمریکا اعلام کرد: «ایالات متحده معتقد است که ایران، عوامل میکروبی، تولید و آنها را به جنگ افزار تبدیل کرده است. چنین کشوری، با دادن سلاحهای کشتار جمعی به تروریستها، میتواند به گفته بوش وسایلی در اختیار آنان بگذارد که با نظراتشان برابری داشته باشد ایالات متحده اجازه نخواهند داد خطرناکترین رژیمهای جهان؛ با خطرناکترین جنگافزارهای جهان، آمریکا را مورد تهدید قرار دهند.»
دیک چنی، معاون رئیس جمهور ایالات متحده گفت: «آمریکا، همه اردوگاههای تروریست را در سراسر جهان درهم خواهد کوبید. تنها با در نظر گرفتن تمهیداتی برای حفظ جان مردم و جلوگیری از آسیب ساختمانهای این کشور کافی نیست، زیرا با شیوههای پدافندی نمیتوان در جنگ پیروز شد بلکه باید به سراغ دشمن رفت.»
روزنامه تایمز چاپ لندن نوشت :(( دولت ایالات متحده به استقبال جنگی بالقوه رفته است.این ادعاهای ستیزه جویانه، در واقع نشان از شدت گرفتن جنگ بالقوهای داردکه آمریکاییان از حوادث ۱۱سپتامبر، از طریق انتشار بیانیه، بر پای نشستهای مطبوعاتی و سخنرانیهای بلند پایگان این کشور، در پیش گرفتهاند.))
برخیاز تحلیلگران بر این باورند که آمریکا بعد از عراق، به ایران نیز حمله خواهد کرد. روزنامه نشنال پست، چاپ کانادا، در این زمینه نوشت: «بعد از حمله آمریکا به عراق، تأسیسات ایران نیز مورد حمله قرار خواهد گرفت تا دو کشور از تسلیحات خطرناک و غیر قانونی محروم شوند. اما با توجه به نوع عملیات آمریکا در عراق، بعید به نظر میرسد کاخ سفید بخواهد بعد از عراق، ایران را نیز مورد حمله قرار دهد. زیرا، هدف واشنگتن در عراق، سرنگونی رژیم عراق است. در ضمن حمله احتمالی آمریکا علیه ایران، محدود به نابودی نیروگاههای بوشهر نیست. آمریکاییان به این واقعیت پی بردهاند که حمله به ایران، باید به گونهای شدید و گسترده باشد که جمهوری اسلامی ایران قادر به پاسخگویی نباشد. از این رو، صرف حمله احتمالی به یک نیروگاه، از توانمندی نظامی ایران در پاسخگویی به عملیات آفندی ایالات متحده نخواهد کاست و متقابلاً ایران نیز اهداف آمریکا در منطقه را مورد حمله قرار خواهد داد.
عدهای بر این باورند: «در حمله احتمالی آمریکا علیه ایران، مسئله جزایر سه گانه را نباید از نظر دور داشت. در چارچوب این سناریو ممکن است واشنگتن شرایط را به گونهای فراهم سازد که عملیات نظامی علیه ایران، از طریق درگیری کوچک و محدود میان نیرو های ایران وامارات عربی، در منطقه ابوموسی آغاز ودامنه آن به سایر کشور ها نیز کشیده شود. در چنین شرایطی، با توجه به قرارداد های دو جانبه که میان هر یک از کشورهای عربی منطقه با واشنگتن بسته شده، آمریکا نیز در این بر خورد ها مداخله خواهد کرد.
در مجموع، جامعه بین المللی با حمله آمریکا به ایران به منظور بر اندازی جمهوری اسلامی موافق نیست و آمریکا ییان نیز به این نکته واقف هستند اما در شرایطی که هدف آمریکا عملیات سریع، مؤثر و به منظور ضربه زدن بر توانمندیهای ملی، اقتصادی ونظامی ایران باشد، امکان ایجاد همگرایی در سطح منطقهای و بینالمللی از سوی ایالات متحده علیه ایران بسیار است. از این رو، میزان آسیب پذیری ایران نیز با توجه به نوع میزان تجهیزاتی که آمریکا از آن بر خوردار است بالا خواهد بود.بر همین اساس واشنگتن می کوشد بیش از گذشته، به لحاظ سیاسی و روانی ایران را درگیر مسائل منطقهای و بینالمللی می سازد. با توجه به سیاستمداران آمریکا در قبال ایران، واقعیت این است که دولت بوش هنوز سیاست محکم واستواری در قبال جمهوری اسلامی، تدوین نکرده است هر چند واشنگتن تصمیم گرفته است ایران را مجبور به تغیر روش های خود کند، ولی بحث در مورد بهترین گزینه وراه حل هنوز ادامه دارد.
نکات اصلی در حال حاضر عبارتند از:
اولویت پرداخت به مسئله ایران، وضعیت صلح خاورمیانه، نخستین اولویت واشنگتن بشمار می رود.
اقلیتی در واشنگتن هستند که معتقدند مسئله ایران باید ابتدا مطرح شود.چگونگی بر خورد با ایران مسئله بزرگتری است.گزینههای موجود در این رابطه عبارتند از:
الف) تقویت اصلاح طلبان.
ب) معامله با محافظه کاران، زیرا به هر حال آنها قدرت را در دست دارند.
ج) سرنگون کردن رژیم کنونی و به قدرت رساندن گروهی جدید.
از دیدگاه واشنگتن هر یک از این گزینهها دارای امتیازها و مشکلات خاص خود است.
امروزه آمریکا متقاعد شده است که نمی تواند اجازه دهد رفتار کنونی ایران که واشنگتن مخالف آن است ادامه پیدا کند.در حالی که آمریکا هنوز به نتیجه نهایی برای نحوه بر خورد با ایران در بلند مدت نرسیده است: سیاستهای فوری عبارتند از:
- افزایش فشار بر سایر کشورها مخصوصا روسیه، چین وهند- برای خودداری از ارسال تکنولوژی پیشرفته نظامی به ایران.
ـ استفاده از اهرمهای فشار خود بر اتحادیه اروپا با توجه به دغدغهها ونگرانی آمریکا.
به عبارت دیگر هر چند کشور اروپایی خواستار انجام مذاکرات تجاری با ایران هستند، ولی ناگهان شاهد آن هستیم به موضوعاتی را مطرح میکنند که پیش از این عادت داشتیم فقط آنها را از واشنگتن بشنویم.مانندبه رسمیت شناختن راه حل ایجاد دو کشور در فلسطین، پایان دادن به حمایت از گروههایی که غرب معتقد است تروریست هستند،و پایان دادن به برنامه ساخت موشکهای دور برد و سلاحهای کشتار جمعی.
با این حال به نظر میرسد که مهمترین عوامل باز دارنده حمله نظامی آمریکا به جمهوری اسلامی ایران عبارتند از:
۱ـ موقعیت جغرافیایی و سیاسی که ایران از آن برخوردار است به گونهای که در حال حاضر حمله به ایران، میتواند تمامی منطقه، از آسیای میانه گرفته تا خلیج فارس را به التهاب وبحران بکشاند.از سوی دیگر روابط نزدیک ایران با عربستان سعودی و کشورهای حاشیه خلیجفارس نیز موجب میشود که ایجاد هر گونه ناامنی در آن، حساسترین منطقه استراتژیکی مورد نظر ایالات متحده رابحرانی سازد.
۲ـ قدرت،جایگاه سیاسی،جایگاه بینالمللی و روابط خارجی ایران با کشورهایی نظیر افغانستان، سومالی، یوگسلاوی جدید، عراق و حتی کره شمالی بسیار متفاوت است.
جایگاه محوری ایران در سازمان کنفرانس اسلامی، سازمان اوپک، جنبش عدم تعهد و طرح گفتگوی تمدنها از سوی ایران موجب میشود تا نوع برخورد با ایران به طور بنیادی با کشورهای عراق وکره شمالی، متفاوت و حمله احتمالی به آن به آسانی حمله به کشوری نظیر عراق نباشد.
۳ـ محکومیت رفتار تهاجمی و تهدیدات آمریکا علیه ایران از سوی اتحادیه اروپا، روسیه، چین، آلمان و حتی انگلیس و سایر کشورهای دیگر بیانگر آن است که در جهان امروز هیچ توافقی در این باره وجود ندارد و واشنگتن در صورت اعمال تهدیداتش علیه تهران تنها خواهد ماند. عملی ساختن تهدید آمریکا علیه ایران واکنش منفی کشورهای شرق آسیا به ویژه ژاپن را نیز در پی داشته است، زیرا آنها عمده انرژی مورد نیاز خود را از منطقه خلیج فارس تأمین میکنند که با ایجاد بحران نظامی در این منطقه نظر موافقی ندارند.
۴ـ برخورداری از تجربه دفاع در جنگ طولانی هشت ساله و نابرابر، دارا بودن دو سازمان نظامی کارآمد ارتش و سپاه بهرهمندی از زیر ساختهای اقتصادی و جمعیت جوان ۳۰ میلیون توانمندی دفاعی ایران را افزایش و نوعی از بازدارندگی تهاجم به ایران به آن داده است.
به نظر میرسد اشکال وارده بر واشنگتن در برخورد با ایران در این مرحله نیز عدم شناخت صحیح مردم و مسئولان نظام جمهوری اسلامی از سوی سران کاخ سفید باشد زیرا پایداری و مقاومت رهبری دولت و مردم ایران در طی دو نیم دهه گذشته از انقلاب اسلامی تسلیم ناپذیری آنها را به اثبات رسانیده و بسیار دور از انتظار است که ایران در برابر خواستههای ایالات متحده تسلیم شود.
آمریکا باید با در پیش گرفتن خط مشی واقع گرایانه و درک تحولات سریع سیاسی در صفحه داخلی کشورها و روابط بینالملل، با عذر خواهی رسمی از دولت و مردم ایران به خاطر عملکردهای خود از استمرار رفتار خصمانه علیه ایران که دیوار بی اعتمادی موجود را بیش از پیش بلند کرده باعث شود تا روابط ایران و آمریکا بهبود یافته و شکل منطقی و عادی به خود بگیرد.
فصل هفتم:
تاثیرات حمله آمریکا به عراق بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران
بررسی پیامدهای سیاستهای آمریکا در منطقه در جمهوری اسلامی ایران: