1-6- تعریف های نظری و عملیاتی
1- اخلاق حرفهای: اخلاق حرفهای به منزله شاخهای از دانش اخلاق به بررسی تکالیف اخلاقی در یک حرفه و مسائل اخلاقی آن می پردازد (قراملکی، 1385). از لحاظ عملیاتی اخلاق حرفهای بیان نظام مند و تشخیص دقیق و حل اثربخش مسائل اخلاقی درحرفه است.
-
-
-
- الگو:واژه الگو به یک برش و مصداق از کل اشاره می کند. یعنی براییک عنوان کلان، قالبی محقق شدنی که در آن ویژگیهای تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و احیانا ً جغرافیایی هم در نظر گرفته شده باشد، طراحی گردد . (رشاد، 1392). از بعد عملیاتی منظور از الگو در این پژوهش طراحی الگوی اخلاق حرفهای مدیران آموزشی بارویکرد اسلامی ایرانی است که ازطریق یافتههای حاصل از مصاحبههای کیفی به دست می آید.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
-
-
-
- رویکرد اسلامی ایرانی: واژههای اسلامی و ایرانی در ارتباط با الگو معنا مییابد. کلمه اسلامی از ماهیت ارزشی این الگو حکایتمی کند و چیستی آن را می نمایاند و کلمه ایرانی ماهیت ملی و اختصاصی الگو را نشان می دهد. مقصود از واژه ایرانی رعایت آن ویژگیهایی است که در ظرف تاریخی، فرهنگی و اجتماعی ایران باید منظور شود ( اقتباس از رشاد، 1392). از منظر عملیاتی رویکرد اسلامی ایرانی به شاخصهای رویکردی اخلاق حرفهای که ازمصاحبههای کیفی با صاحبنظران و متون اسلامی و واقعیتهای جاری استخراج شده است اطلاق می شود.
-
- مدیر آموزشی:منظور از مدیران آموزشی کسانی اند که در تصمیم گیریهای آموزشی و پرورشی نقش دارند و رفتار و عمل آنان جریان آموزش و پرورش را مستقیما ً تحت تأثیر قرار می دهد . ( علاقه بند، 1389،ص14 ). از بعد عملیاتی مدیرآموزشی عبارت است از مدیرمدرسههای نمونه مورد مطالعه که درمدارس منتخب تهران مشغول خدمت رسمی هستند .
فصل دوم: مبانی نظری و پیشینه پژوهش
مهارت آموزی در رشته ها و فنون گوناگون دارای ابعاد سه گانه نظری، عملی و اخلاق حرفه ای می باشد و در برخی از کشورهای توسعه یافته، ضمن ارتقای جایگاه اخلاق حرفه ای، در صورت عدم کسب امتیاز لازم در آن گواهینامه اشتغال به کار صادر نمی شود. در فرهنگ ملی ما نیز گل نبشتهای بدست آمده از شهر سوخته و الواح قرائت شده از روزگار هخامنشیان، اخلاق حرفه ای را در مشاغل مختلف به ویژه بین الملل ترسیم می نماید.
دین مبین اسلام نیز بر روی سه پایه استوار است: اعتقادات، احکام و اخلاق. جالب این جاست که اخلاق نقش زیر بنایی و تعادل بخشی را در این عرصه ایفا می نماید. اچ.جی. ولز از نویسندگان نیمه اول قرن بیستم، تعلیمات اسلام را از متعالی ترین و عملی ترین تعلیمات جهانی خوانده و آن را به اوصافی چون اصالت و شرافت و عدل و انصاف و تفاهم و مدارا ستوده است. جرج برناردشاو، از حکما و نویسندگان انگلیسی قرن بیستم، در کتاب اسلام راستین می نویسد: اگر در صد سال آینده دیانتی امکان یابد که بر مردم انگلیس و بلکه بر تمام اروپا حکومت کند، آن می تواند اسلام باشد. با وجود داشتن چنین گنجینه ای، همه بزرگان اهل معرفت خرده گرفته اند بر کسانی که نام مسلمان برخود نهاده و نام مسلمانی را به رفتار ناپسند و نا موزون خود از رونق انداخته اند و مردمان را به هزار شبهه افکنده اند که مگر خلق و خوی رسول الله (ص) نیز همین بوده است؟! (الهی قمشه ای،1390).
گر تو قرآن بدین نمط خوانی ببری رونق مسلمانی[23]
و گویا خطاب حافظ به ما میراث داران چنین مخزن ناب اسرار چنین است:
ای دل به کوی عشق گذاری نمی کنی اسباب جمع داری و کاری نمی کنی
پس به جاست در مشاغل حساس و خطیر چون مدیریت و به ویژه مدیریت آموزشی جایگاه اخلاق حرفه ای به درستی بازشناسی گردد و مدیران ما با توجه به صبغه دینی و ملی خویش بیش از پیش آراسته به فضائل اخلاقی و مجری اخلاق حرفه ای در مسئولیت های خویش گردند.
این فصل در شش بخش تنظیم شده است:
در بخش اول به کلیات مفهوم اخلاق پرداخته می شود و مباحثی چون معنای اخلاق، اقسام اخلاق، تئوری های اخلاقی، شیوه تبیین نظام اخلاقی، تفاوت اخلاق و قانون و ارتباط دین و اخلاق مطرح می گردد. سپس از آن جا که رویکرد پژوهش، اسلامی است، ضرورت دارد مبانی اخلاق اسلامی هم چون انسان شناسی، ارزش شناسی و معیار فعل اخلاقی بررسی گردد. در بخش سوم، تاریخچه اخلاق حرفه ای در حیطه های ایران باستان، دوران اسلام و غرب و نظریه های اخلاق حرفه ای مورد بررسی قرار می گیرد. در بخش چهارم به شفاف سازی مفهوم اخلاق حرفه ای و تفکیک آن از سایر حوزه های مشابه مانند اخلاق سازمانی، اخلاق مدیریت و اخلاق شغلی پرداخته می شود و نقش راهبردی اخلاق حرفه ای در سازمان و ضرورت اخلاق حرفه ای مدیران، بستر و اصول اخلاق حرفه ای مدیران و برخی اشارات اخلاقی مدیریتی سعدی، تبیین می گردد. در بخش پنجم مدل های موجود در حوزه ی مطالعات اخلاق مدیریت معرفی و تحلیل می گردد و در بخش ششم به پیشینه تحقیقات داخلی و بین المللی اشاره می گردد. درنهایت چهارچوب نظری و جمع بندی فصل دوم ارائه خواهد شد.
بخش اول:مفهوم شناسی اخلاق
2-1- معنای اخلاق
در فرهنگ معین (1371)، اخلاق به معنی خلق و خویها، طبیعت باطنی، سرشت درونی و نیز به عنوان یکی از شعب حکمت عملی خوانده شده و افزوده است: اخلاق دانش بد و نیک و خویها و تدبیر انسان است برای نفس خود یا یک تن خاص. اخلاق در اصطلاح، تعاریف و کاربردهای مختلفی دارد که توسط دانشمندان حوزه اخلاق ارائه شده است.
ابن مسکویه، ترجمه زنجانی (1375) ، در تعریف خلق میگوید:«خلق همان حالت نفسانی است که انسان را به انجام کارهایی دعوت میکند، بی آن که نیاز به تفکر و اندیشه داشته باشد » همین معنی را فیض کاشانی، (1388) آورده است: بدان که خوی عبارت است از هیئتی استوار با نفس که افعال به آسانی و بدون نیاز به فکر و اندیشه از آن صادر میشود. برخی نیز اخلاق را تنها بر فضایل اخلاقی اطلاق میکنند و آن را در مقابل ضد اخلاق به کار میبرند(فرانکینا،1376). ملاصدرا اخلاقیات را این گونه تعریف میکند: اخلاق جمع خلق و به معنای مجموعه ای از صفات راسخ نفسانی تعریف میشود و صفات پایداری هستند که سبب میشوند تا انسان، کارهای متناسب با این صفات را بدون تفکر و تامل و به راحتی انجام دهد (ریسمانباف، 1388). میتوان اخلاق را در اصطلاح عالمان دین اسلام، این گونه جمعبندی کرد که «اخلاق کیفیتی برای نفس آدمی است که رفتارهایی متناسب با آن از انسان بروز میکند» یعنی اگر کیفیت نفس خوب باشد، کارهای خوب و اگر بد باشد کارهای بد صورت میگیرد؛ پس اخلاق به اخلاق حسنه و خوب و اخلاق رذیله و بد تقسیم میگردد. این کیفیت نفسانی ممکن است به صورت غیر راسخ و یا به شکل ملکه در آید (مصباح،1388).
2-1-2- طبقهبندی علم اخلاق
علومی که اخلاق را مورد بررسی قرار میدهند مختلف هستند و هر یک از جهت خاصی به موضوعات و امور اخلاقی می پردازند که ازجمله میتوان به علم اخلاق، اخلاق توصیفی، اخلاق هنجاری، فرا اخلاق و فلسفه اخلاق اشاره کرد.
2-1-2-1- علم اخلاق
مرحوم نراقی(1383) در جامع السعادات، علم اخلاق را چنین بیان کرده است: «علم اخلاق دانش صفات مُهلِکه و مُنجِیه و چگونگی موصوف شدن و متخلق گردیدن به صفات نجات بخش و رها شدن از صفات هلاک کننده میباشد». در تعریف دیگر علم اخلاق، علمی است که از ملکات انسانی که مربوط به قوای نباتی و حیوانی و انسانی اوست صحبت میکند و او را به فضایل و رذایل اخلاقی آشنا می سازد تا بتواند صفات فاضله را کسب کرده و از رذایل پرهیز نماید (علامه طباطبایی، 1364). و یا اینکه علم اخلاق، علمی است که از انواع صفات خوب و بد، صفاتی که ارتباط با افعال اختیاری انسان دارد و از کیفیت اکتساب این صفات و یا دور کردن صفات رذیله بحث میکند (مصباح یزدی، 1376).
2-1-2-1-1- تفاوت علم اخلاق از دیدگاه اندیشمندان اسلامی و غربی
عالمان اسلامی و غربی تعریفهایی برای علم اخلاق ارائه کردهاند که به بعضی از آنها اشاره می کنیم: خواجه نصیرالدین طوسی (1360)، علم اخلاق را علم چگونگی اکتساب اخلاق نیکو دانسته است که براساس آن افعال و احوال شخص نیکو میشود.برخی نیز آن را علم چگونه زیستن خوانده اند(مطهری، 1386). با توجه به کتابهای اخلاقی چون جامع السعادات و معراج السعاده، میتوان گفت که علم اخلاق از دیدگاه عالمان مسلمان علمی است که از انواع صفات خوب و بد بحث کرده، آنها را مورد شناسایی و تعریف و تبیین قرار داده، کیفیت اکتساب صفات خوب و فضایل را و نیز چگونگی زدودن صفات رذیله را بیان کرده است (مجتبوی، 1388). در میان عالمان مغرب زمین برخی علم اخلاق را به رفتار آدمی(نه به صفات و ملکات و سجایای انسانی) مربوط می دانند؛ مثلاً ژکس (1362)، میگوید: علم اخلاق عبارت است از تحقیق در رفتار آدمی بدان گونه که باید باشد. فیشر(2007) معتقد است واژه اخلاق با استانداردهای مربوط به درست و غلط بودن رفتارها سر و کار دارد.به طورکلی واژه علم اخلاق، در تفکر غرب، به سه معنای جدای از یکدیگر، اما هماهنگ و مربوط به رفتار انسان، به کار می رود: الف- روش عام، یا راه زیستن. ب-مجموع قواعد رفتار یا قانونهای اخلاق. ج-تحقیق در مورد راههای زیستن و قواعد رفتار (صانعی دره بیدی، 1378). خلاصه آنکه، تفاوت آنچه در تعریف علم اخلاق علمای اسلامی ذکر کردهاند، با آنچه در منابع غربی آمده، در این است که دانشمندان اسلامی، بیشتر به تعدیل غرایز و تهذیب نفس و خویها توجه دارند و دانشمندان غربی، بیشتر به رفتار و منافع آدمی نظر دارند که برخاسته از خویهای اوست.
2-1-2-2- اقسام اخلاق
اخلاق را میتوان براساس حوزههای مختلف پژوهشی به سه دسته اخلاق توصیفی ، اخلاق هنجاری و فرا اخلاق تقسیم کرد که به اجمال مورد بررسی قرار میگیرد:
2-1-2-2-1- اخلاق توصیفی
در این حوزه، اخلاقیات افرد، جوامع، ادیان و مکاتب خاص تنها توصیف و گزارش میشود. اخلاق توصیفی چیزی است که جامعه شناسان، روان شناسان، مورخان و انسان شناسان به آن می پردازند، در این جا تنها به گزارش، توصیف و تبیین پرداخته میشود و از هر گونه توصیه یا امر و نهی پرهیز میگردد. در اخلاق توصیفی به اخلاق ملتها و اقوام مختلف توجه میشود و مسایل و نظامهای پذیرفته شده از سوی آنها، توصیف و تبیین میگردد(غرویان، 1386).
2-1-2-2-2- اخلاق هنجاری
در اخلاق هنجاری، از قواعدی کلی بحث میشود که راهنمای ما در تشخیص تکالیف اخلاقی هستند. در اخلاق هنجاری ما می خواهیم با بحث عقلی به قواعد کلی دست یابیم که به کار گرفتن آنها، تکلیف عملی ما را در موقعیتهای مختلف روشن میکند. اخلاق هنجاری را به سه دسته کلی تقسیم کردهاند:
الف- نظریههای غایت انگارانه
ب-نظریههای وظیفهگرایانه
ج-نظریه فضلیتگرا (ویلیامز، 1383).
2-1-2-2-2-1- نظریههای غایت انگارانه (نتیجه محور)
این گروه از نظریهها، باید و نبایدها، درست و نادرستها، خوب و بدها را با توجه به نتیجه کار تعیین میکنند و اینکه میزان خیر و شر مترتب بر آن چه اندازه است. غایتگرایان برای تشخیص صواب از خطا و درست از نادرست، نتیجه حاصل از کار اختیاری را مورد لحاظ قرار می دهند. همچنین غایتگرایان درباره اینکه باید به دنبال فراهم آوردن خیر چه کسی بود، اختلاف نظر دارند و در این رابطه به دو دسته کلی تقسیم شده اند:
1-نظامهای خودگرا: یک غایت انگار خودگرا همواره در پی بدست آوردن بیشترین خیر، سود و مصلحت است و در اعمال خود، پیوسته به نتایج نظر دارد (غایت انگار). افزون بر آن، آنچه برای او مهم است خیر و صلاح خودش است، نه دیگران. چنین نظامی را خودگروی اخلاقی می نامند.
2-نظامهای سودگرا: در نظر اینان، ملاک خوب و بد، خیر و شر همگانی است، نه خیر و شر شخصی
(خاقانی زاده به نقل از لاریجانی،1390)
2-1-2-2-2-2- نظریههای وظیفهگرایانه (فرایند محور)
در این گروه از نظریه ها اعتقاد بر آن است که ویژگیهای خود عمل، قطع نظر از میزان خیری که در پی می آورد، میتواند آن عمل را صواب و لازم گرداند. برخلاف غایت انگار که تنها ویژگی موثر در صواب و ناصواب بودن عمل را میزان خیری که بدان می انجامد، میداند. این نظریه هیچ معیاری برای درستی و یا نادرستی افعال ارائه نمی دهد و می گوید در هر موقعیتی، خود شخص باید درست را از نادرست بازشناسد و این کار را با دقت در اوضاع و احوال پیرامونی خود و شناخت واقعیتهایی که در آن به سر می برد، میتواند انجام دهد. بنابراین نظریه، از آنجا که موقعیتها و شرایط همواره متغیرند، نمیتوان برای خوبی و بدی کارها، قانونی عام و فراگیر ارائه داد(فرانکینا، 1376).
2-1-2-2-2-3- نظریه یا مکتب مبتنی بر فضیلت
این فرضیه قدیمیترین فرضیه ی مطرح در فلسفه غرب است که ریشه آن به تمدن یونان باستان میرسد. بر مبنای این فرضیه، اخلاق شامل قوانین کاملاً مشخص و تعریف شده ای برای رفتار است؛ مثلاً: محکومیت دزدی و قتل انسانها. این فرضیه بر اهمیت ایجاد رفتار صحیح نهادینه (و نه صرفاً یادگیری اخلاق) تأکید دارد. در دو نظریه اصالت نتیجه و اصالت وظیفه سوال این است که «چه باید بکنیم؟» و حال آنکه در نظریه فضیلت مهمترین سوال این است که «چگونه فردی باید بشوم؟» (پینکافس، 1382).
1-2-2-3- فرا اخلاق
فرا اخلاق گاهی به اخلاق نظری، اخلاق فلسفی یا منطق اخلاق و گاهی نیز به فلسفه اخلاق (به معنای خاص) اطلاق میشود. در این علم، از معنی و مفاد گزارههای اخلاقی و اجزای آن بحث میشود و به تحلیل گزارههای اخلاقی پرداخته میشود. فرا اخلاق به سوالات منطقی، معرفت شناختی و یا معنا شناختی پاسخ می دهد. شاید مهمترین مساله فرا اخلاق مساله بیان و توجیه داوریهای اخلاقی باشد یعنی پاسخ به پرسشهایی از قبیل اینکه «چرا من باید عادل باشم؟»، «مبنای این الزام چیست؟»، «چه توجیهی برای پذیرش آن میتوان ارائه کرد»(فرانکینا، 1376). فیلسوفان تحلیل زبانی در بحثهای فرا اخلاقی خود بیش از هر چیز به مباحث معناشناختی داوریهای اخلاقی می پردازند، زیرا گمان میکنند مسائل فلسفی به طور عام و مسائل فلسفه اخلاق به طور خاص، تنها از طریق تحلیل زبان و آشکار کردن واژهها و جملات پاسخ می یابند(جوادی، 1375).
2-1-2-3- فلسفه اخلاق
منظور از فلسفه اخلاق، علمی است که به تبیین اصول و مبانی و مبادی علم اخلاق میپردازد و بعضاً مطالبی از قبیل: تاریخچه، بنیانگذار، هدف، روش تحقیق و سیر تحول آن را نیز متذکر میشود(مصباح یزدی،1376).