راستی یاد شهیدان بیت المقدّس به خیر!
جهان آرا که بود؟
حاج همت که بود؟
حاج عباس از دنیا یک قرآن جیبی داشت
شهید خرازی
شهید نوری
سرداران بی دست
شهیدان گمنام
بی یاد نامه
بی سنگ قبر
عاصمی پور چه شد
یوسف نوشته بود:
خدایا یوسف هم شهید شد، او را بیامرز
اسماعیل وصیت کرد روی قبرش بنویسند:
پرکاهی تقدیم به آستان الهی
امسال هیچ شاعری با حلق اسماعیل هم صدا نشد
راستی شماره قطعهی شهدا چند بود؟
(قزوه، ۱۳۷۸، ص ۸۳)
- سایر قالب ها
قطعه، ترجیع بند، ترکیببند، مسمط و مستزاد از قالبهای نادر و کم کاربرد شعر جنگاند، که در آنها موضوعات و مضامین جنگ به کار رفته است. توصیف شکوهمند شهیدان، دلتنگی برای آنان و تحسر شاعراز زنده ماندن، دفاع از وطن و میهن دوستی از مضامین عمدهای است که در این قالبها آمده است. محمود شاهرخی، غلامرضا رحمدل، مهدی اخوان ثالث، علی موسوی گرما رودی، قیصر امین پور، مشفق کاشانی ، محمود آقا جانی و فاطمه راکعی از سرایندگان قالبهای مذکورند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۵-۳- زبان شعر دفاع مقدّس
همان طور که گفته شد، دفاع مقدّس گونهای از ادبیات پایداری است، که در مقطع زمانی خاصی، که معمولاً در بحبوبهی درگیری نظامی با کشوری خارجی است، سروده میشود وبه دلیل زمینهی ویژه و متفاوت خود، از مشخصه های ویژهای نیز برخوردار است .
جنگ تحمیلی در کشور ایران، افزون بر مسألهی دفاع از وطن ، از همان آغاز با مؤلفه های دینی نیز پیوند میخورد و چه بسا ماهیت دینی آن، بر موضوع دفاع از سرزمین غلبه مییابد و حضور در جنگ وارد ساحتی معنوی میشود. مهمّترین ابزار برای تبین چنین رویکردی، بهرهگیری از زبان شعر است. شعر همان گونه که در طول تاریخ، مهمّترین رسانهی فرهنگی ما بوده است، در بازتاب این رخداد ویژه نیز کارکرد خاصی می یابد؛ امّا از آن جا که فضای جنگ ، فضایی نامعمول و آکنده از بحران است، متناسب با ماهیت خود ، گونهای خاص از بیان را مطالبه میکند. به طورطبیعی، ضروریترین وجه آن، استفاده زبان ترغیبی به منظور جذب نیروهای بیشتری در این عرصه است. در سالهای آغازین جنگ، شعر تقریباً از جوهر شعری که محصول رفتار ویژه با زبان است تهی و بیشتر شعار گونه بود. امّا با تداوم جنگ، شعر نیز تطور مییابد و از موجودیت خود دفاع میکند.
شعر جنگ، واژگان و فضای خاص خود را دارد. طبیعی است، که این فضای تازه و تجربه تازه عناصر زبانی و فکری متناسب با خود را نیز، به عرصه شعر بکشاند، حال آن که ظرفیت چنین فضایی
میتواند تلاقی عرفان و حماسه باشد که هر دو در ادبیات ایران، به طور مجزا،شاهکار پهناوری را خلق کردهاند.
«تعریف زبان به نحوی که مورد قبول همهی زبان شناسان و دیگر دانشمندانی باشد که با زبان و
مطالعهی آن سرو کار دارند، مقدور نیست. این اشکال، از طبیعت خود زبان ناشی میشود. زبان پدیدهی بسیار پیچیدهای است؛ از یک طرف وسیلهی ارتباط بین افراد جامعه است و از سوی دیگر، وسیلهی بیان افکار و احساسات ماست. زبان تنها وسیله یا مؤثرترین وسیلهای است، که جهان اندیشه و دنیای درون ما را با جهان بیرون مرتبط میکند.» (باطنی، ۱۳۷۱، ص ۹)
«هستی به خودی خود خاموش است، زبان او زبان پدیداری است . خود را میگشاید و نمایان
میکند. گشایش و نمایش و جلوهگری اوست، که ترجمان خویش را در زبان بشری مییابد، هر زبان بشری و هر گونهای از گویش بشری، با رنگ ها و سایه روشن های خویش، باز گویندهی پرتویی از هستی و گوشه ای از صحنهی نمایش آن است. هر زبان بشری و هر گونه ای از گویش بشری دیدگاهی است واگویندهی صحنهای از نمایش هستی؛ امّا انسان از آن جا که بازیگری است و در عین حال تماشاگر و گزارشگر، از این جهت زبان او زبانی انسانی که صحنه و بازی را به زبانی انسانی گزارش میکند. پس زبان از سویی از آن هستی است و از سویی از آن انسان.» (آشوری، ۱۳۷۳، ص ۱)
شاعر، با زبان تصویرگری باریک بینانه و دقیق و زبان رمزی پرمایه و سرشار از معنای تهی نشدنی یک رخداد سادهی طبیعی و یا چیز سادهی پیش پا افتاده را که چشمهای دیگر نیز آن را، لحظهای
میبینند و زود فراموش میکنند، به ساحت رخدادهای بزرگ میکشد و در این رخداد ساده و کوچک، نگاهی ژرف میکند.
ادبیات جنگ، یکی از رخدادهای شعری کشورمان در دهه های اخیر است. این گونهی ادبی در شکل گستردهی خود ، ادبیات حماسی و سیاسی و حتّی به گونهای غیر مستقیم ادبیات عرفانی را نیز در برمیگیرد. امّا در این جا به طور خاص ادبیاتی را در نظر میگیرد، که با شروع جنگ تحمیلی در عرصه ادبیات ایران پدیدار میشود. ادبیات مقاومت چه از سوی مردم آفریده شود و چه از طرف هنرمندان یک جامعه، مخاطبی جز تودهی مردم ندارد. این ادبیات نمیتواند برای خوش آمد یک فرد، یک حاکم و حتّی یک گروه اجتماعی به وجود آید. صله و بخشش نیز توانایی عمومیت بخشیدن به این ادبیات را ندارد. بنابراین ادبیات مقاومت، در نفس خود دگرخواه است و این خصلت ذاتی آن است؛ چون این ادبیات حامل آرمانهای ملّی و ایمانی جامعهی خود است.
جنگ تحمیلی در سال ۱۳۵۹ انقلاب را وارد عرصه تازهای از استقامت کرد. این تجاوز گسترده که در یک زمان، به استانهای مرزی در غرب و جنوب کشور انجام گرفت، زمینهی دیگری را برای خلق ادبیات فراهم ساخت. اینبار نیز، آن چه پایداری و ایستادگی مردم را در برابر دشمن خارجی نمایان ساخت قبل از این که صورتی از قالبهای نوین ادبی چون داستان، فیلمنامه، رمان و نمایشنامه باشد، به شکل شفاهی در سرودهها، زیارت نامهها، مراثی و شعارها تجلی یافت. سرودهای آهنگین و شور آفرینی که قبل از آغاز حمله ها در اردوگاهها و مقر تجمع رزمندگان به شکل گروهی خوانده میشد، تأثیر فوق العادهای در تقویت روحیهها داشت.«درکنار ادبیات شفاهیکه صورت غالب ادبیات مقاومت درطول جنگ به شمارمیرفت، شعربه دلیل راه کوتاهتریکه بین تحریک قریحه وآفرینش میپیماید، نسبت به دیگر قالبهای ادبی از فراوانی بیشتری در بین آثار مکتوب برخوردار بود.» (بهبودی،۱۳۷۳،ص۸۱)
آثار و تبعات جنگ، ادبیات را با تحولاتی روبهرو ساخت و برخی از شاعران، واقعیت جنگ را آزمودند و تصویرهای زیبایی از واقعیتهای زندگی مردم را به تصویر کشیدند و مضمونهای تازه و وسیعی را که چندان مجال پردازش نداشت خلق نمودند؛ زیرا این وضعیت تازه، هدفی جمعی را مطالبه
میکرد، که بیشتر با فریاد و شعار هم خوانی داشت تا با فردیتی که تجربهی شخصی شاعر را رقم
میزند. در ازدحام جنگ و آشوب، طنین موسیقی بیش از عمق کلام کارایی دارد؛ به ویژه برای ملتی که لبریز از حماسهی دینی است و این جنگ نیز برای او آوردگاه کفر و دین است.
شعر، صورتی از ادبیات است که تأثیر گذارترین و شاید ماندگارترین تصویر از جغرافیای روانی جنگ را ارائه میدهد. عنصر عاطفه، که در شعر جنگ بردیگر عناصر چیرگی انکار ناپذیری دارد، چهرهای را از جهان جنگ زده باز میتاباند که شاعرانه است. این چهرهی شاعرانه در زمان جنگ، چهرهای است آشنا که جامعه با آن زندگی میکند. «امّا هر چه از روزهای جنگ دورتر میشویم، اغراقی که این چهرهها را پوشانده و این لازمهی زبان شعر است، خود را بیشتر و پیشتر مینمایاند تا آن جا که به نظرمیرسد از کارکرد ارتباطی این شعر به تدریج کاسته شده است.» (نادمی، ۱۳۸۴، ص ۱۵)
عنصر عاطفه ، در شعر جنگ بسامد بالایی دارد و بر سایر ویژگیها غلبه دارد. میتوان شعر جنگ را بر احساس عنصر عاطفه و معنی به انواع زیر تقسیم نمود:
الف) شعری که معنی بر آن غلبه دارد و نیت شاعر از سرودن آن، انتقال معنی به خواننده است. مانند؛
بسیج و ارتشی، شیران پاسدار و جهاد
پی نبرد ببستند برگ و بار سفر
همه به دانش و تقوی نمونهی مسلمان
همه شجاع و سخنور به گونهی بوذر
همه چو حمزه نخجیر کفرهم چون شیر