این مکتب از حدود آغاز غیبت کبری به وسیله قدیمیین: ابن ابی عقیل عُمانی معاصر کلینی (۳۲۹) و ابن جنید اسکافی (۳۸۱ق) آغاز شد، و مکتب فقهای محدث را برچید و تاکنون ادامه دارد.
روش و ماده فقهی: ماده فقهی آنها فراتر از متن احادیث بوده است. روش کار آنها متکی بر قواعد مختلف است، لغوی و اصولی و فقهی، و به این ترتیب استنباط فقهی، یک کار تطبیقی است .مصادر فقهی: کتاب و سنت و اجماع و سپس عقل اضافه شد. این ادله و مصادر برای دست یافتن به حکم شرعی بود، و در صورت نبود حکم شرعی به اصول عملیه مثل استصحاب، برائت و … رجوع میکنند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
مکتب فقیهان اخباری
در قرن یازدهم هجری انشعابی در مکتب اصولی رخ داد به نام: اخباریگری. سلسله جنبان مکتب فقهای اخباری، مولی محمد امین استرآبادی است که م۱۰۳۶ هجری است که کتاب الفوائد المدنیه بود را به منظور ردّ مجتهدان نگاشت. البته این مکتب نتوانست بیش از دو قرن در مقابل مکتب اصولی تاب بیاورد.
اخباریها بعدها به دو شعبه انشعاب پیدا کردند: ۱ـ اتباع میرزامحمد اخباری نیشابوری ۲ـ اتباع مکتب بحرین بحرانیها.
مذهب شافعیه
نگاهی به زندگانی شافعی
مذهب شافعی از نظر قدمت، سومین مذهب فقهی اهل سنت است. بنیانگذار این مذهب فقهی، ابوعبدالله محمد بن ادریس، از طبقه چهارم فقیهان تابعی مکه است. محمد بن ادریس به قبیله قریش منتسب بوده و در سال ۱۵۰ ه.ق در شهر غزه از شهرهای فلسطین دیده به جهان گشود. در آغاز، فقه را در نزد مسلم بن خالد زنجی در شهر مکه فراگرفت و در چهارده سالگی از او رخصت فتوی یافت. در بیست سالگی به مدینه رفت و در شمار شاگردان مالک بن انس درآمد. شافعی به مدت ۹ سال و تا مرگ مالک در نزد او بسر برد. مالک او را بزرگ میداشت و او را به فتوی اذن میداد. شافعی پس از این، قضاوت یمن را بر عهده گرفت. او در آنجا با زیدیان ارتباط پنهانی داشت تا آن که در ۱۸۷ ه.ق با تنی چند از زیدیان به اسارت درآمد و به نزد هارون در بغداد برده شد. اما مدت اسارت شافعی دیری نپایید و هارون پس از آگاهی بر مقام علمیاش او را آزاد ساخت. شافعی در بغداد با محمد بن حسن شیبانی (م۱۸۹) فقیه معروف حنفی آمدوشد علمی داشت. آشنایی شافعی با مذهب حنفی ـ مکتب اهل رأی که در عراق متداول بود سرانجام به آن انجامید که او مذهب نوینی، که میانه و حد وسط مذهب حنفی و مذهب مالکی است، یعنی مکتب اهل حدیث که در حجاز رایج بود ـ پدید آورد.
شافعی این مذهب نوین فقهی خود را با بیان قواعد استنباط که بعدها نام اصول فقه را به خود گرفت اعلام نمود. او پس از آن به مکه بازگشت تا این که در ۱۹۵ ق. بار دیگر به بغداد رفت و در این بازگشت شاگردانی را در حلقه درسی خود پرورید و اولین کتاب اصول فقه الرساله، را نگاشت. مطالب این کتاب عبارتاند از: قرآن، سنت، ناسخ و منسوخ، علل احادیث، خبر واحد، اجماع، قیاس، اجتهاد، استحسان، اختلاف. محمد بن ادریس برای انتشار این مذهب نوین در سال ۱۹۵ ه .ق به مصر عزیمت کرد. شافعی در مصر به تجدید آرای پیشین خود که در عراق تدوین کرده و در کتابهای « الرساله » و « الحجه » آورده بود، پرداخت و به آنها سامانی نو داد. « الرساله » از نو نوشته شد و کتاب « الأم » گرد آمده آرای جدید فقهی او گردید این آراء استحکام و اعتبار فقهی بیشتری داشت.
شافعی، نخستین کسی است که در اصول فقه و آیات احکام دست به تصنیف زده و از اختلاف احادیث به سخن پرداخته است. وی علاوه بر فقه در شاعری، قرائت، نجوم و تیراندازی دستی بلند داشت. او علاقه شگرفی به اهل بیت نشان میداد تا آن جا که برخی از مردم بر این محبت بسیار او خرده گرفتهاند و او در پاسخ این شعر را انشاء کرد که: «إن کان رفضاً حب آل محمد …. فلیشهد الثقلان إنی رافضی» اگر دوستی آل محمد (علیهمالسلام) رفض به شمار میآید، پس انس و جن رفض مرا گواه گردند.
تاریخ مذهب شافعی
ظهور مذهب شافعی نخست در مصر بود. تا پیش از آمدن شافعی به مصر، مذهب مردم مصر، حنفی و مالکی بود. پس از استیلای خلفای فاطمی و رونق فقه اهل البیت، مذهب شافعی همچون دیگر مذاهب اهل سنت از رواج باز ایستاد تا این که صلاح الدین ایوبی به این استیلا خاتمه داد. پس از این مصر دوباره شاهد رواج مذهب شافعی گردید. دولت ایوبیان، بیش از همه مذاهب چهارگانه، به مذهب شافعی توجه نشان داد و شغل قضا را به این مذهب که مذهب رسمی دولت بود، مختص کرد. با روی کار آمدن دولت بحری ترک هم توجه به مذهب شافعی ادامه یافت تا آن که ظاهر بیبرس منصب قضا را به همه مذاهب چهار گانه تعمیم داد هر چند که قلمرو قضایی دیگر مذاهب غیر شافعی از شهرهای قاهره و فسطاط فراتر نرفت. شیخ الازهر تا سال ۱۲۸۷ق از میان فقیهان شافعی برگزیده شد. در آنجا، این مذهب با استقبال روبرو گشت. پس از مصر، این مذهب بر عراق، شهرهای خراسان، توران، شام و یمن چیره گشت و به ماوراء النهر، بلاد فارس، حجاز و برخی از قسمتهای هند راه یافت و پس از سال ۳۰۰ ه.ق این مذهب کم و بیش در اندلس و آفریقا هم دیده شد.
این مذهب هم اینک بر دشتهای مصر، فلسطین و مناطق کردنشین غلبه داشته و بیشتر، مسلمانان اندونزی، مالزی، فیلیپین، هند، چین، استرالیا و اکثریت اهل تسنن ایران و نیمی از مسلمانان یمن از پیروان آن به شمار می آیند. این مذهب دومین مذهب اهل تسنن عراق بوده و در حجاز رقیب مذهب حنبلی است. در شام یک چهارم مسلمانان شافعیاند. شافعیان هند نسبت به حنفی ها کم شمارند. مذهب شافعی در افغانستان از رواج کمی برخوردار است.
منابع استنباط در مذهب شافعی
کتاب: او همانند دیگر فقیهان قرآن را در صدر همه منابع قرار میدهد و آن را نخستین منبع فقهی میداند و به ظواهر آن استدلال میکند مگر زمانی که دلیلی حاکی از آن که مقصود از آیه چیزی جز ظاهر آن است اقامه شود. نسخ کتاب به سنت، هر چند هم اخبار متواتر بر آن باشد، پذیرفتنی نیست.
سنت: سنت از نگاه او تفصیل دهنده قرآن است. شافعی از خبر واحد و عمل به آن بشدت دفاع کردهاست مشروط بدان که راوی ثقه و ضابط و حدیث به رسول خدا (ص) متصل باشد. او بر حنفیه خرده گرفته است که قیاس را بر خبر واحد مقدم داشتهاند. نیز شرایطی را که حنفیه و مالکیه برای عمل به خبر واحد گذاشتهاند معتبر ندانسته، بر این باور است که در صورت اثبات صحت سنت و روایت پیروی از آن همانند پیروی از قرآن، واجب است. البته شافعی برای عمل به حدیث مرسل شرایطی گذاشت، مثلاً این که از احادیث مرسل سعید بن مسیب باشد.
اجـماع: اجماع پس از کتاب و سنت حجت شمرده میشود. وی به این دلیل که آگاهـی یافتن از اتفاق همگان ناممکن است اجماع را به معنای آگاهی نیافتن از نظر مخالف دانست و نظریه استاد خود مالک مبنی بر حجیت اجماع مردم مدینه را رد کرد و گفت : اجماع درجه نخست اجماع صحابه است.
ویژگیهای شافعی
- گرایش فقهی او میانه گرایش اهل حدیث و اهل رای است، چرا که وی گرایش ابوحنیفه را با گرایش مالک درآمیخت، یعنی از طرفی با اصول و مبانی ابوحنیفه تا حدی موافقت کرد واز طرف دیگر در بها دادن به حدیث با مالک همراه شد، تا آن جا که در عراق و خراسان به اهل حدیث شهره شد و مردم بغداد نام (یاور سنت) بر او نهادند. شـافعی هـنگامی که اختلاف میان دو شیوه حجاز و عراق (حدیث و رای) را دید بر آن شد تا موضع خود را در این باره دقیقا مشخص کند و شیوهای خاص خویش برگزیند. به همین دلیل برنامهای روشن در استدلال کردن به حدیث و برخی از منابع تبعی در پیش گرفت و به دفاع از این برنامه برخاست و مخالفان برنامه خود را، خواه عراقی یا حجازی، مورد حمله قرارداد.
شـافعی در فهـم متون کتاب و سنت، مسلک معتبر دانستن ظاهر را برگزید و از ظاهر فراتر نرفت. زیرا وی بر این عقیده بود که مبنا قرار دادن چیزی جز ظاهر این متون مبنا گرفتن گمان و وهـم که خاستگاه نادرستهای بسیار و درستهای اندک میباشد است و از دیگر سوی، باید احکام براساس آنچه نتایج همیشگی و غالب دلیل است استوار گردد نه براساس آنچه گاه از دلیل برآید.
مذهب حنبلیه
شخصیت احمد حنبل
مذهب حنبلی در میان مذاهب فقهی اهل سنت، از نظر پیدایش و پیروان، در رتبه چهارم است. مؤسس مذهب حنبلی، ابوعبدالله احمد بن محمد بن حنبل شیبانی است. او ریشه عربی داشت. جدش در زمان امویان فرماندار سرخس بوده. ابن حنبل در سال ۱۶۴ ه.ق در شهر بغداد زاده شد و در کودکی قرآن را از بر کرد. ابتدا نزد قاضی ابویوسف به فراگیری فقه پرداخت، اما پس از مدتی به اهل حدیث روی آورد. ابن حنبل، پیش از آن که در زمره پیشوایان فقهی به شمار رود، پیشوا در عقاید بود. اوج این درخشش در روزگار متوکل بود. مذهب کلامی ابن حنبل تا آن جا پیش رفت که مذهب همه حدیثگرایان در عقاید گشت.
او تا زمانی که شافعی به مصر نرفته بود، در نزد وی فقه آموخته و از شاگردان برجستهاش بود. اصرار او بر آفریده نبودن قرآن، او را رو در روی دولت عباسیان قرار داد. و در زمان معتصم به مدت ۱۸ ماه به زندان افکنده شد. اما با به قدرت رسیدن متوکل، از او دلجویی شد و آن قدر قرب یافت که متوکل بیمشورت او کاری را به انجام نمیرسانید.
ابن حنبل، پس از جدا شدن از شافعی، مذهب جدیدی را در فقه پی نهاد. بنیادهای این فقه بر پنج اصل استوار بود: کتاب الله، سنت رسول الله (ص)، فتاوای صحابه پیامبر، گفته برخی از صحابی که با قرآن سازگار مینمود و تمامی احادیث ضعیف. او آن قدر در استناد به حدیث مبالغه میکرد که بزرگانی همچون طبری و ابن ندیم او را از مجتهدان ندانستهاند. مهمترین اثر ابن حنبل، کتاب «مسند» اوست که دربردارنده سی هزار و اندی روایت است. این کتاب در شش جلد به چاپ رسیده است. از آثار دیگر او میتوان به تفسیر قرآن، فضایل، طاعه الرسول و ناسخ و منسوخ اشاره نمود. مهمترین اثر فقهی او، مجموعهای از فتاوی او در پاسخ به سؤالات دینی شاگردانش است که توسط ابن قیم (م۷۵۱) گردآوری شده است. این مجموعه در ۲۰ جلد انتشار یافته است. محمد بن اسماعیل بخاری، مسلم بن الحجاج نیشابوری در شمار دانشاندوختگان مکتب اویند. ابن حنبل در سال ۲۴۱ ه.ق. در بغداد درگذشت.
مذهب حنبلی پس از احمد بن حنبل
با ظهور مذهب کلامی اشعری، مذهب کلامی ابن حنبل جای خود را به آن داده بود. اما پس از قرنها، در قرن هشتم، ابن تیمیه (م۷۲۸) به احیای اندیشه کلامی احمد پرداخت. ابن تیمیه به احیای تنها اکتفا نکرد، بلکه نوآوریهایی نیز به مکتب حنبلی افزود. از جمله بدعت بودن سفر زیارت حضرت نبی اکرم (ص)، ناهمگونی تبرک و توسل با توحید و انکار بسیاری از فضیلتهای اهل بیت که در روایات صحاح شش گانه و حتی در مسند ابن حنبل آمده بود. پس از او شاگردش ابنقیم جوزیه (متوفای قرن ۸) راه او را ادامه داد. اما این موج نوحنبلی در برابر مخالفت دانشوران اسلامی یارای مقاومت پیدا نکرد و فروکش نمود، تا آن که محمد بن عبدالوهاب (۱۱۱۵ ـ ۱۲۰۶ ه.ق) آن را دوباره به صحنه آورد. وی خود پیرو ابن تیمیه بود و با ایدئولوژیهای شیعه و تصوف آن زمان به مخالفت برخاست. وی تنها به حدیث و قرآن اعتقاد داشت و واسطه کردن شخص و بندگان خدا را کفر به خدا و شرک مطلق میدانست ( محمد بن عبدالوهاب ، ۱۱۱۵ ه.ق). تفکر نوحنبلی تفکری آمیخته با جمود است و دستاوردهای تمدن جدید مانند عکسبرداری را بدون نص دینی بر منع آن، به دیده تحریم مینگرد. اینک مذهب حنبلی با افزودههای محمد بن عبدالوهاب (= وهابیت) در عربستان مذهب نخست است.
ویژگیها و منابع مذهب حنبلی
احمد بن حنبل سنت را حاکم بر قرآن دانسته و در فتاوی خود بر احادیث و فتاوی صحابی تکیه میزد. او بر طبق «مصلحت» فتوی نمیداد. آن گاه که نصی را روی در روی آن مییافت بر خلاف مالک عمل میکرد و هر گاه هم نصی را در برابر مصلحت نمیدید، آن را مبنای حکم قرار میداد و همانند شافعی از مصلحت گریزان نبود. احمد، حدیث مرسل و ضعیف را معتبر دانسته و آن را بر قیاس برتری میداد. کاربرد قیاس در نزد او تنها در زمان ضرورت روا بود.
مذهب حنفیه
شخصیت ابوحنیفه
مذهب حنفی، قدیمی ترین مذاهب فقهی اهل سنت و بنیان گذار آن، ابوحنیفه نعمان بن ثابت بن زوطى و بنابر مشهور ایرانى تبار است. جدش زوطی از اسیران کابل بود و پدرش در کوفه به آزادی دست یافت. او در سال ۸۰ ه .ق. در همانجا دیده به جهان گشود و تجارت خز را حرفه خود کرد و پس از چندى به کار علم مشغول شد. او مدت ۱۸ سال در حلقه درس حماد بن ابی سلیمان (م۱۲۰ ه.ق) به فراگیری فقه به روش ابراهیم نخعی پرداخت.
ابوحنیفه حدود هیجده سال در مکتب کوفه در کنار استاد خود حماد بن ابى سلیمان بود و فقه را از او گرفت. این مکتب، مردان و رنگ و حالت ویژه خود را داشت و صحابىای چون ابن مسعود در آن بود. این استاد نخست عراق که آمیزهای از فقه امام علی علیه السلام و تاحدودی اجتهاداندیشی خلیفه دوم بود و دقت نـظر خاص خود را داشت. یکى از برگزیدهترین شاگردان ابنمسعود علقمه بود که تمامىدانش او را آموخته و حفظ کرده بود. کسانی مانند: مسروق و شریح نیز رأیگرا بودند و پس از آنها شعبى هم این مکتب را به حدیث و روایت تـغـذیـه کرد بدین ترتیب این مکتب به آمیختهاى از حدیث و رأى پیوند یافت. بعدها حماد بن سـلیمان آمد و همه این اندیشه ها را گرد آورد و شاگردش ابوحنیفه نـیـز آنـهـا را در قـالـب مذهبى ریخت که با شناسهاى مستقل و گرایشى متمایز، در جهان اسلام نمودار شد. نعمان، پس از مرگ استادش، سفرهایی هم برای فقه اندوزی به حجاز داشت و از نخبگان علمی آن دیار و از جمله امام باقر علیه السلام توشه برگرفت.
ابـوحـنیفه در دو دوره اموى و عباسى زیست. در آن زمان دولت اسلامى بر سرزمینى پهناور که از شرق به چین و از غرب به کرانه اقیانوس اطلس و از جنوب به هند محدود مىشد حکم مىراند. این سرزمین گسترده آمیختهاى از ملتهاى مختلف با فرهنگ و نژاد و آداب وعادتهاى متفاوت را در خود جاى مىداد و این مساله ناگـزیر بر گرایش و دیدگاه فقهى ابوحنیفه تأثیر گذاشت. همچنیـن وی حلقه هاى بحث و مناظره متکلمان کوفه را که بیشتر پیرامون قضا و قدر، ایمان و عـملکرد صحابه دور مىزد دیده و خود نیز در برخى از آنها با موضعگیریهاى گاه موافق وگاه مـخالف، شرکت جسته بود و بدین ترتیب در مناظره و گفتگو توانایى و در بهره جستن از اسلوب عقلى مهارت به دست آورد و اینها همه در اندیشه فقهى او مؤثر واقع شد.
نعمان در اواخر دوره اموی مورد توجه همه مسلمانان بجز خوارج قرار گرفت او به تشیع تمایل نشان می داد و در اندیشه سیاسی اش چون زیدیه بود و بر این باور بود که رهبری ابوبکر و عمر مشروع بوده و در امام بودن وصایت لازم نیست. در قیام زید بن علی، پنهانی به یاری اش شتافت و همچنین نقل شده که او از قیام ابراهیم بن عبدالله حسنی از پیشوایان زیدیه در شهر بصره حمایت نموده است. ابوحنیفه در خلافت منصور از کوفه به بغداد فرا خوانده شد تا قاضی القضاتی آن جا را بر عهده گیرد ولی مقاومت او در برابر این خواست خلیفه موجب شد او زندانی شود. او چندهفتهای پس از آزادی از زندان و به دلیل آزارهای این دوران، در بغداد درگذشت و در حومه آن که اکنون اعظمیه خوانده مىشود به خاک سپرده شد.
منابع استنباط نزد ابوحنیفه
الف) قرآن کریم: ابوحنیفه از نخستین کسانى به شمار مىرود که وجوه دلالت قرآن را تبیین کرد. از جمله مهمترین مسایلى که وى در آنها با اکثریت مخالفت کرده، قطعى بودن دلالت عام و حجت نبودن مفهوم مخالف است.
ب) سـنـت: البته وى در عمل کردن به خبر واحد شیوهاى خاص داشت که در جاى خود از آن سخن خواهیم گفت.
ج) اجماع: در صورتى که نقل اجماع ثابت شده باشد ابوحنیفه به طور مطلق بدان استناد مىکند و اجماع صریح (قولى) را حجت قطعى و اجماع سکوتى را حجت ظنى مىشمرد.
د) قول صحابی: او در چیزهایى همانند عبادت، حدود و دیات که در آن مجال رأى نیست، به گفته صحابى عمل مىکند و از دیدگاه او در این گونه مسایل گفته صحابى به منزله سنتى اسـت کـه بـه پـیـامـبـر (ص) نـسـبـت داده مىشـود. او بـه هـمـیـن دلـیـل نیز آن را بر قیاس مقدم مىدارد.
ه) قـیـاس: وی با سرعت انتقالى که در پىبردن به نقاط همانندى و تفاوت مـیـان مـوضـوع هاى گوناگون داشت، قیاس را به صورتى گسترده و بیش از همه پیشینیان به کارگرفت.
و) اسـتـحـسـان: گـرچـه بـنـا بـه تـحـقیق درست، او تنها کسى نیست که استحسان را یکى از منابع استنباط گرفت، اما بیش از دیگر پیشوایان مذاهب به آن استناد کرد.
ز) عرف: او عرف صحیح را در بنا کردن احکام بر آن مورد توجه قرار مىداد و در صورت تعارض آن با قیاس، عرف را مقدم مىداشت. وى بسیارى از فروع فقهى را بر همین عرف بنا کرد.
ح) مصالح مرسله
ط) استصحاب
ویژگى فقه ابوحنیفه
پیروان ابوحنیفه، مذهب و روش او را اهل رای مینامند زیرا ابوحنیفه قائل به رای است چنانکه بعد از صدور هر فتوایی و حکمی عنوان میکرد این نظر ماست. او با اهل حدیث مخالف بود و تنها در شرایطی اقدام به قبول احادیث متواتر میکرد که از تابعین نقل شده باشد و حدیث و خبر مفرد را قبول نداشت. این شیوه او میتواند بخاطر متکلم بودن او و تأثیرش در روش فقهی وی باشد.